۱۳۸۶/۰۷/۰۴

كشرود

سلام دوستان
وقتي به گذشته ها نگاه مي كنم حسرت روزهايي را مي خورم كه از دست داده ام . زماني حتي از بوي طالقان نفرت داشتم بوي سرگين چهارپايان، بوي آتش و هيمه و ...وقتي قرار بود به طالقان برويم آنقدر ناراحت مي شدم كه حدي نداشت ولي حالا عاشق بوي سرگين طالقانم و بوي هيمه در صحرا و حالا مجالي پيش نمي آيد تا ساعتي در آن بهشت خرم باشم . يادم ميآيد آخرين باري كه به طالقان رفتم بعد از دوراهي قشلاق سرم را از ماشين بيرون آورده بودم تا هواي پاك و دوست داشتني آن را بيشتر وارد ريه هايم كنم دوست داشتم حتي لحظه اي را از دست ندهم وقتي عكسهايي را كه خواهرم از طالقان گرفته بود ديدم بغض كردم و زماني كه سايت عزيز و نگار را ديدم اشك در چشمانم حلقه زد و هنگامي كه كتاب طالقاني سرود را خواندم اشك ريختم و تازه فهميدم چقدر چقدر به طالقان وابسته ام و چقدر آنجا و مردمانش را دوست دارم.
آنوقتها كه پدر و مادرم با مادرانشان طالقاني صحبت مي كردند چندشم مي شد و حالا افسوس مي خورم چرا نمي توانم طالقاني صحبت كنم و افسوس مي خورم كه تا نسل فرزندان ما ديگر كسي طالقاني نميداند و باز هم گريه ام مي گيرد.
طالقان دوستت دارم خاكت را، آب زلالت را ، كوههايت را ،گلهاي وحشي صحرايي ات را، گل زردهايت، درختهاي تبريزي و گردويت را همه و همه را دوست دارم و مي پرستم

۱۳۸۶/۰۶/۱۲

معرفي كتاب : " بگشا پنجره را"



سلام دوستان و طالقانيهاي عزيز

شرح زير مربوط به كتا ب شعر پدرم است. همانطور كه احتمالا عده اي از

نام فاميل ما مي توانند حدس بزنند صمغ آبادي هستيم. اين كتاب در كتابفروشها موجود است و در صورتي كه تمايل به تهيه آن از طريق ما داشتيبا من تماس بگيريد.

سبز باشيد و سربلند






عنوان:بگشا پنجره را ...
اثر: مهدي قورچيان
تیراژ: 1000 جلد
قطع: رقعي 144صفحه
نوبت چاپ اول: 1386
طرح روی جلدو صفحه آرايي: فاطمه قورچيان
قيمت: 1700 تومان
انتشارات راستين ، پخش كتاب نوين : خيابان انقلاب ، خيابان لبافي نژاد، بين فخر رازي و دانشگاه، كوچه اسلامي بن بست اول ، پلاك 12 تلفن: 66952490-66400026

به نام حضرت دوست
اين كتاب كه پس از ده ها سال اولين اثر منتشر شده ازمهدي قورچيان است، در دو بخش تنظيم شده است. فصل اول شامل اشعار كلاسيك در موضوعات متنوع چون عرفان عشق ، هجران.. است. فصل دوم كه 50 صفحه آن را در بر گرفته از نقاط قوت اصلي اين كتاب به شمار مي آيد. اين فصل شامل داستانهاي زيبائي است كه به صورت شعر در آمده اند. اين اشعار داستاني كه در كمتر ديوان شعري ديده مي شوند حاوي نكات اجتماعي، اخلاقي و .. هستند . اين مجموعه شعر به زباني ساده، زيبا و روان نگاشته شده است.

مقدمه كتاب:
به ياد روزهاي كودكي ..
اي نام تو بهترين سرآغاز بي نام تو نامه كي كنم باز
با نام تو آغاز مي كنم، باشد كه هر نفس و قدممان سر شار از عطر و بوي تو باشد. قصد ندارم قلم فرسايي كنم چرا كه سادگي سرشار از زيبايي خالص است.
سالهاست كه پدر مي نويسد، در تنهايي اش، گاه وقتي شبها بي خواب مي شود و گاه روزها كه از زمانه دلتنگ است. دلي دارد به وسعت آسمانها،" تكه ناني و سر سوزن ذوقي."

"غريب نيست هر آنكس تو را زجان بپرستد
چرا كه جسم و تنش بوي آشناي تو دارد"
(ص23 تو كيستي؟)

از كلامش عشق مي بارد و از قلمش ايمان و آرزويي جز اين ندارد كه اشعارش چراغ راهي براي بازماندگان گردد زيرا كه معتقد است اينگونه سعادت ابدي خواهد يافت.
پس از سالها اين اولين گلچين شعرش است كه به چاپ رسيده است، باشد كه گاه گاهي ورقي بزنيد و كلامش روحتان را سرشار سازد.
"مدد نماي خدايا كزين قصيده سرا دري ز خير كنم بر روي خلايق باز
تو رهنمايي و اشعار من چراغ به راه پناه بر تو برم اي كريم بنده نواز
مدد نماي كه مهدي نمايد اين ره طي
كه عمر كوته و فرصت كم است و راه دراز
مرجان قورچيان
تعدادي از اشعار اين كتاب :


بگشا پنجره را

بگشا پنجره را ديدن تو آمده ام
دم صبح است به گل چيدن تو آمده ام
ديده ام وقت خراميدنت آهو روشي
به تماشاي خراميدن تو آمده ام
خانه ات معبد من هست و تو معبود مني
من در اينجا به پرستيدن تو آمده ام
بهر آرامش دل نيست مرا ماوايي
ازره دور در اين مامن تو آمده ام
خسته از محنت دنيا همه خارستان است
پاي پر آبله در گلشن تو آمده ام
آنچنان خانه دل وحشت تاريكي داشت
به سوي بارگه روشن تو آمده ام
سينه را كرده ام آماج بلا در ره عشق
بهر نوميدي اهريمن تو آمده ام
مهدي از منزل تو عطر گل ياس شنيد
بهر بوييدن عطر تن تو آمده ام


يم عرفان

آمدم تا از فراغت ديده را گريان كنم
نيستم طاقت كه اشك ديدگان پنهان كنم
آمدم تا قطره گردم در يم عرفان تو
قطره هاي كوچكم را غرق در عرفان كنم
از برايت گل ز بستان وفا آورده ام
خانه ات را از سر اخلاص گلباران كنم
گفته بودي گر تورا درديست در اندر جسم و جان
نزد من آ تا كه دردت از وفا درمان كنم
درد عشقت مي كشد مارا طبيبا مرهمي
مرهمي ده تا دواي درد جسم و جان كنم
گر مرا شايسته ميداني كه قربانت شوم
رخصتم ده تا كه خود را در رهت قربان كنم
شمع مشتاقان تو اندر كدامين محفل اند
خويشرا پروانه اندر شمع مشتاقان كنم
اي خوش آن روزي پذيراي دل مهدي شوي
ياتو باشي ميزبان يا من تورا مهمان كنم

تو بينم
هر جا كه روم قامت دلجوي تو بينم
پا بر سر هر كو بنهم روي تو بينم
هر شانه كه بينم به سر زلف پريشي
هم دست تو هم شانه و هم موي تو بينم
هر گاه هلال مه نو در نظر آرم
گويي كه هلال مه ابروي تو بينم
گر سوي گلستان بنهم پا به تفرج
در جلوه گلها همه جا روي تو بينم
آنگه كه رسد وقت و كنم قصد عبادت
اي قبله نما قبله خود سوي تو بينم
هر رايحه خوش كه مشامم بنوازد
از روي تو و خوي تو و بوي تو بينم
هر جا سخن از سحر و فسون وغم هجر است
آنجا به عيان نرگس جادوي تو بينم
هرجا شنوم من سخني ار لب شيرين
لعل لب شيرين سخنگوي تو بينم
هر فتنه كه به زندان بلايم بكشاند
از ديده فتان بلاجوي تو بينم
از جور زمان خسته شوم رو به تو آرم
شاهين عدالت به ترازوي تو بينم
مهدي هوس ديدن روي تو نموده
از پرده برون آ كه گل روي تو بينم


باغ را آذين دهيد
رهروان گم گشته ام ره بر من مسكين دهيد
درد جانسوزمرا با يك دوا تسكين دهيد...
رهگذر عمر
"ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم"
ليك از زمانه محنت بسيار ديده ايم
خود را درون بحر خروشان زندگي
در قايق شكسته گرفتار ديده ا يم...

سيما و طاهر(از فصل 2)
آسمان زد رعد و برق ونم نم باران گرفت
سبزه زيباتر شد و آلاله بهتر جان گرفت
نور خورشيد از پس ابر سيه چون چلچراغ
كرد روشن جويبار وسبزه و گلزار و باغ
از پس آن تيرگيها روشني ها شد پديد
عاشق دلداده آنجا انتظاري مي كشيد...


براي تهيه كتاب با ايميل parsehtravelgroup@yahoo.com
مكاتبه كنيد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.