۱۳۸۶/۱۲/۲۳

نوروزي خواني

يادداشت خانم مشايخ مرا به مراسم و آيين‌هاي نوروزي برد كه اگرچه متاسفانه هرگز در طالقان شاهد آن نبوده‌ام اما بر اساس تحقيقات مردم شناسي كه در اين منطقه مي‌كنم برايتان بخشي از آن را بازگو كنم. يكي از مراسمي كه در طالقان رايج بوده‌است نوروزي‌خواني است. چند نفر كه صداي خوشي داشته‌اند روستا به روستا رفته و با آهنگي دلنشين ابيات زير را مي‌خوانده‌اند و اهالي روستا بسته به ميزان توان مالي خود شادباش‌هايي را به اين گروه مي‌داده‌اند. و اما اشعار:
نوروزي سلطان آمده گل در گلستان آمده
مژده دهيد به دوستان بلبل به بستان آمده
حاجي خانوم با صفا پنج‌زاري وردار بيار
نورزي سلطان آمده گل در گلستان آمده
...
و اما نسخه‌اي كه آقاي اكبريان* نوشته‌اند:
نوروز سلطان آمده گل در گلستان آمده
مژده دهيد اي دوستان بلبل به بستان آمده

اي حاجي آقاي باصفا ما آمديم پيش شما
فرمان بده اندر سرا به حاجي خانم از وفا
دس كنه در كيف حاجي پول درآرد خان باجي
بدهد بر نوروزي خوان حق خدا حق قرآن
يك‌سال بماني شادمان امسال چو شادان آمده
نوروزي سلطان آمده گل در گلستان آمده

1.اكبريان، حاج محمد علي. فرهنگ عاميانه مردم طالقان. افروز، تهران،چ2، 1384، ص36.

برگزاري مراسم نوروز (1)

نوروز طالقان را، هم خيلي دوست داشتم هم نه! مي گويم چرا؟ چون هم بدي داشت هم خوبي اول بدي را مي گويم و بعد خوبي ها را چون خوبي هايش بيشتر بود.
ما تا سال 74- 73 سال تحويل را در طالقان منزل مادر بزرگم جشن مي گرفتيم. خيلي دور نيست ده دوازده سال قبل و حتي تا همان موقع هم هروقت كه به طالقان مي رفتيم در گل و لاي جاده بخصوص منطقه اي كه الان به زير آب سد خفته و سگ دشت (sage dasht) ناميده ميشد ماشين گير ميكرد و اعصاب همه را به هم مي ريخت!! تازه بماند بعد از اينكه از طالقان بر ميگشتيم هم گل (gel) و هم قرمزي گل به كفشهايمان تا مدتها مي ماند چون با يكبار شسته شدن هم پاك نمي شد از بس كه چسبنده بود. و دوم سرماي استخوان سوز اين فصل سال بود بطوري كه شبها غصه داشتيم چطور تو رختخواب يخ بخوابيم كه تا گرم مي شديم صبح مي شد و صبحها هم از ترس سرما نمي خواستيم از زير لحاف بيرون بياييم!! (چون زير كرسي هم نمي توانستيم بخوابيم) ولي باز جاي شكرش باقي بود كه مادربزرگ مهربانم هميشه داخل تنور چند كتري آب گرم آماده داشت تا براي شستشوي صورت يخ نزنيم.
و اما خوبي ها:
شب عيد هميشه غذا چلوخورشت فسنجان بود كه چون توي تنور پخته مي شد با حرارت ملايم و پيوسته بسيار خوشمزه مي شد. صبح روز عيد برخلاف روزهاي ديگر با نشاط از خواب بلند مي شديم بعد از صرف صبحانه در نظافت روزانه كمك مي كرديم كوچه ها با دقت آب و جارو مي شد. در اتاقي كه ايوان ناميده مي شد و تنور در آن بود كرسي مهيا و سفره اي نو بر آن پهن مي گرديد، ظروف ميوه شيريني شكلات و آجيل به همراه هفت سين روي كرسي قرار مي گرفت، مادر بزرگم هميشه يك ظرف نخود چي كشمش هم در سفره هفت سين جاي ميداد قرآن هم كه هميشه جاي خودش را داشت، سمار جوش و چاي تازه دم آماده بود. (اين توضيح را هم بگويم فقط در سالي كه پدربزرگم فوت كردند شيريني از سفره حذف و خرما جاي آن را گرفت).
راديو روشن همه منتظر دور سفره منتظر اعلام تحويل سال، (هميشه در اين لحظه ها در دلم آرزوهايم را مي گويم چون شنيده ام اگر در لحظه تحويل سال هر آرزويي را بگويي برآورده مي شود) به محض اعلام تحويل سال و در رفتن توپ! يكنفر با يك جام* پر از آب از منزل خارج مي شد مجددا در مي زد، وارد مي شد، جام آب را كه مظهر روشني ست روي سفره مي گذاشت و همه با هم روبوسي ميكردند با آروزهاي خوب و قشنگ براي يكديگر ظرف شكلات و شيريني مي چرخيد تا كامها از همان ابتداي سال شيرين باشد.
ادامه دارد...
* جام : كاسه اي از جنس روي يا مس

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.