۱۳۸۷/۰۳/۱۴

مزار غواص آرتونی طالقانی


امروز در وبلاگ ناریان طالقان که لینک آن در همین وبلاگ است دیدم مطلبی با عنوان جمعی از مشاهیر طالقان درج کرده و نام غواص مرحوم هم در آن بین بود. تصمیم گرفتم عکس و شعر مزار آن شاعر را در پستی قرار دهم. این شعر را خودشان سروده اند که به شرح زیر است:
ای خوش آنروز که این قالب خاکی فکنم
بآتش و با د و هوا آب فنا می بزنم
ای خوش آنروز که چون مرغ گرفتار قفس
پر و بالی بزنم وین قفس تن شکنم
ای خوش آنروز که خو کرده بغربت یک عمر
عاقبت روی نهم جانب شهر و وطنم
ای خوش آنروز که آیند حریفان بسماع
پای کوبان بسرم عاریه بینند تنم
ای خوش آنروز که ابناء پریشان احوال
جمع آیند و ببینند برهنه بدنم
ای خوش آنروز که اندر سر من خلقی چند
بنشینند و بدوزند بزاری کفنم
ای خوش آنروز که از تخته بتابوت نهند
این تن لاغر و این کالبد پر محنم
ای خوش آنروز نویسند به قبرم خطی
نام این بنده که مداح ده و چهار تنم
ای خوش آنروز که یاران سر خاکم گذرند
یادم آرند که غواصم و حقگو سخنم
برای شادی روحش صلوات

دکتر حشمت جنگلی

دکتر حشمت برای مردم شرق گیلان نام پر معنایی است. نامی که هرگاه برزبان جاری می شود، عشق به میهن، شوق وافر به عمران و آبادی و شیفتگی نسبت به آزادی را به اذهان متبادر می کند. دانش آموز مدرسه آلیانس و دانش آموخته طب از دارالفنون، پسر میرزا عباسقلی طالقانی، اندیشه خاص خویش را داشت و تفکر اصلاحی را نه فقط در زمان پوشیدن روپوش سپید طبابت، بلکه حتی در زمانیکه اسلحه بدست گرفته و جنگلی شده بود از یاد نبرد. از جمله ایده های مترقی دکتر حشمت، اعتقاد وی به تشکیل ارتش به جای نیروهای چریکی در جریان نهضت جنگل بود که این ایده را با تشکیل نظام (ارتش) ملی شرق گیلان در لاهیجان به اجرا گذاشت و آموزش آن نیرو را که از آزادیخواهان شرق گیلان شکل گرفته بود به عهده گرفت. هرچند روند حوادث پر شتاب تر از آن بود که به او مجال تکمیل برنامه اش در این زمینه و دیگر اقدامات را بدهد.با اینهمه این مرد شریف منشا خدمات بسیاری برای مردم گیلان شرقی شد که یکی از مهمترین این اقدامات احداث کانال آبی به طول 40 کیلومتر بود که بعدها آن را به نام او «حشمت رود» نامگذاری کردند. این رود که با ابتکار و طراحی دکتر حشمت و همراهی مردم ساخته شد نقش بسیار مهمی در رهایی اراضی مابین رودخانه های سپید رود و شیمرود از خشکسالی داشت و در رونق کشاورزی منطقه تاثیر بسزایی نهاد. اما محبوبیت دکتر حشمت در شرق گیلان و بویژه لاهیجان ( محل سکونتش) بیش از همه مرهون شخصیت نجیب و صبور و فداکاری و دلسوزی اش برای مردم بود. قدما و معمرین لاهیجان از حسنات وی بسیار گفته اند. در جریان قیام جنگل هم بعد از میرزا کوچک خان، دکتر حشمت نفر دوم و البته مغز متفکر و عامل نظم و نظام و به تعبیری ستون فقرات نهضت بود آنچنانکه بعد از مرگش، میرزا در سخنی که بر مزار دکتر بیان کرد، فقدان او را ضربه ای دانست که هنوز از آن کمر راست نکرده است و حقیقتا هم دکتر برای سردار جنگل چنین یاوری بود.

اما در مورد تسلیم شدن دکتر به قوای دولتی و ماجرای امان نامه و قرآن مهر شده و وعده های وثوق الدوله و تیمور تاش (سردارمعظم خراسانی) برخی این عمل دکتر را یک اشتباه بزرگ سیاسی می دانند که به قیمت جانش تمام شد و از این دیدگاه او نباید فریب این بازی ریاکارانه را می خورد. شاید او هم می دانست که در صورت تسلیم، دشمنان هیچ تخفیفی برایش قائل نخواهند شد اما آنچه مسلم است اینکه او که کار نهضت را تمام شده می دید با این عمل خود دست کم جان همراهانش را نجات می داد.از سویی چندی قبل از آن فرستادگانی از طرف وثوق الدوله (صدر اعظم وقت) با سران جنگل مذاکراتی داشتند و شاید دکتر می پنداشت که این چراغ سبز در راستای همان مذاکرات است.تسلیم دکتر آنجنانکه همه مورخان و صاحبنظران گواهی می دهند از سر ترس نبود. او قبل از این از مهلکه های سخت تری هم با شجاعت و تدبیر رسته بود. مانند روزهای سخت محاصره در ماسوله که دکتر حشمت با یارانش پایداری جانانه ای کردند و با عبور از مسیر صعب العبور قله های شاندر من از محاصره نجات یافتند و یا زمانیکه امیر اسعد (فرزند سپهسالار تنکابنی) به فصد براندازی پایگاه جنگلیها در شرق گیلان به سمت لاهیجان لشکر کشید، دکتر حشمت و قوای لاهیجانی همراهش دلیرانه به سمت قشون او یورش برده و در رودسر شکست سختی را به آنها تحمیل کردند.هنگامی که خود سپهسالار هم قشونی به سمت لاهیجان کشید این بار قوای لاهیجانی به رهبری دکتر حشمت او را هم مغلوب و منهزم نمودند تا تتمه آبرویی که محمد ولی خان خلعت بری ( سپهسالار تنکابنی) در جریان مشروطه و همصدایی با مجاهدین مشروطه خواه گیلان کسب نموده بود، از بین برود.
در واقع دکتر حشمت گمان می برد که نهضت در آن مقطع زمانی به آخر خط رسیده و عقب نشینی های فرسایشی جز اینکه روحیه افراد را تنزل و جانشان را در معرض خطر بیشتر قرار دهد، سودی نخواهد داشت. بویژه آنکه بدستور میرزا کوچک خان، جنگلیها از تیراندازی به سمت قزاقان ایرانی منع شده بودند حال آنکه قزاقان چنین مروتی را در حق آنان روا نمی داشتند. این امر به خاطر احساسات وطنپرستانه شدید میرزا کوچک خان بود که البته هزینه های بسیاری از جمله اختلاف میان جنگلیها و تلفات جسمی و روحی زیادی را به همراه داشت.اینچنین بود که دکتر حشمت و همراهانش در قلعه گردن تنکابن تسلیم شدند. اما از همان دقایق اولیه برخورد تند با او و همراهانش آغاز شد. دکتر و یاران نزدیکش را به رشت آوردند و دادگاه فرمایشی جهت محاکمه او در باغ محتشم رشت تشکیل و دکتر حشمت جنگلی به اعدام محکوم شد.در حالیکه در ایام برگزاری محاکمه، دکتر در زندان زیر شکنجه های وحشیانه بود.

سرانجام روز چهارم اردی بهشت ماه سال هزار و دویست و نود و هشت در قرق کارگذاری رشت در میان اندوه فراوان جمعیت حاضر ، دکتر حشمت را پای چوبه دار بردند. خود دکتر مردانه بالای چهارچوبه رفت و طناب را هم خود به گردن انداخت و تنها این بیت را خواند:
« منصور وار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست»


در این هنگام هیجانی در میان جمعیت در گرفت و آشوبی به پا شد که باران گلوله ها جهت خاموشی مردم باریدن گرفت و بدستور تیمور تاش، حکم به سرعت به انجام رسید.و اینچنین پرونده زندگانی مردی که عمری را در خدمت به میهن گذرانده بود، بسته شد. اما یاد و خاطره و راهش هرگز.
نقل از وبلاگ "حرف دل"
http://mohammadelhami.blogfa.com/post-19.aspx

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.