۱۳۸۷/۱۲/۲۴

چهارشنبه‌ي پايانی سال - جشن چهارشنبه سوری

چهارشنبه‌ پايانی سال
جشن چهارشنبه سوری

ياد‌آوري: اين نوشتار به پارسی سَره نوشته شده است و واژگان درون كمانك‌ها (پرانتزها) واژگان بيگانه هستند و واژگان درون ابروها {آكولاد‌ها} برای روشنگری آمده است.

جشن چهارشنبه سوری به همراه ديگر آيين آن با گوناگوني و زیبایي بسيار و آواز و ترانه های شادی بخش و بزم و پایکوبی در همه‌ي شَهرَپ‌های (ايالات، ساتراپ ها) ایران بزرگ از چند هزار کیلومتری کردستان تا چین برگزار می شود. گستره برگزاری این جشن، نشان از شكوه و پايندگي فرهنگ كهن اين بوم دارد. این گستردگی از سرزمین های خورووَران (غرب) عراق و اپاختر (شمال) آن کردستان، اپاختر سوریه، خورووران ترکیه، رپيتوين (جنوب) روسیه "داغستان و چچنستان"، آذرآبادگان (آذربایجان)، گاب‌گه (قفقاز)، ارمنستان، خورای (شرق) پاکستان، افغانستان، رپيتوين ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، خورای و اپاختر هند و خورای چین گرفته تا سرزمين كنوني ایران است.

ريشه واژه:
چهار شنبه سوری از دو واژه "چهارشنبه" پايان سال و واژه‌ي "سوری" كه همان "سوريك" پهلوي و به مانك (معنی) سرخ است ساخته شده است و روي هم رفته به مانك چهارشنبه‌ ی سرخ است.

پيشينه و سرچشمه:
به باور نيكان ما در پنج روز مانده به پايان سال فروَهر مردگان براي سركشي بازماندگان خود به زمين فرود می آيند و در پايان شب سال كه پايان جشن گاهان بارهمسپهمديم است، بر روي بام رفته و فانوسی به لبه‌ي بام خود می گذاشتند كه تا بامداد روشن است. سپيده دم بر روی بام می رفتند و آتش افروزی آغاز مي شد كه با نوای اوستا در هم مي آميخت. اين آيين با دميدن نخستين رُخش {پرتو، Ray} خور {خورشيد} پايان می پذيرفت و نوروز آغاز می شد. گويا آيين آتش افروزی شب جشن چهارشنبه سوری از آتش افروزی زرتشتيان يا ايرانيان باستان در شب پايان سال سرچشمه گرفته شده است ولی آيين آن با آيين شب پايان سال بسيار ديگرگون است.

چرا چهارشنبه پاياني سال؟
ديدگاه های گونگون درباره برگزيدن شب چهارشنبه برای اين آيين است:

در ايران باستان خريد نوروزي همچو آينه، كوزه و اسپند را از چهارشنبه بازار فراهم مي‌كردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و خريد هر كدام هم آيين ويژه اي را نويد می داد. شايد جشن شب چهارشنبه سرچشمه از چهارشنبه بازار دارد.

نخستین و کهن ‌ترین نسكی (کتابی) که در آن نام چنین آتش ‌افروزی آورده شده است، "تاریخ بخارا" نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی است، ولی در آن نامی از زمان برگزاری جشن آورده نشده است، ولي گزاره "هنوز سال تمام نشده بود" و نیز "شب سوری" آمده است.

دومین نوشتار کهن که نام جشن چارشنبه ‌سوری را مي آورد، شاهنامه فردوسی در سرگذشت سردار دلير ايران، بهرام چوبینه است. ولي چرا چهارشنبه پايانی سال؟

بشد چارشنبه هم از بامداد بدان باغ که امروز باشیم شاد
...
ز جیهون همی آتش افروختند زمین و هوا را همی سوختند

برگزاری آيين جشن چهارشنبه سوري:
در پسين (غروب) چهارشنبه پايانی سال بوته‌ها را به شمار سه یا هفت کوپه آتش به نماد "پندار نیک"، "گفتار نیک" و "کردار نیک" و یا هفت امشاسپندان "هرمزد"، "وهومن"، "اردیبهشت"، "شهریور"، "سپندارمد"، "خورداد" و "امرداد"، روی هم مي‌ گذارند و هنگامی كه خور {خورشيد} فرو مي نشیند، آن را بر مي ‌افروزند تا آتش سر به آسمان كشيده جانشين خور شود. آتش مي‌تواند در بيابان‌ها يا رهگذرها يا در خرند (حياط، Yard) و بام خانه‌ها افروخته شود.
هنگامي كه آتش گُر ‌كشيد از رويش مي‌پرند و ترانه‌هايی كه در همه‌ي آنها نشان از تندرستي و بارآوری و پاكيزگی است، مي‌خوانند:
"سرخی تو از من و زردی من از تو" كه در اينجا سرخی آتش نماد تندرستی و شادابی و روشنايي است و زردی نماد بيماری و اندوه و سستی است.

آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمي‌كنند تا خودش خاكستر شود. سپس خاكسترش را كه سپند (مقدس، saint) مي دانند، كسی گرد آوري مي كند و بی آنكه پشت سرش را نگاه كند، سر نخستين چهار راه مي ريزد‌. در باز گشت، باشندگان (اهالی) خانه از او مي‌پرسند:
كيستی؟
مي‌گويد: منم
از كجا مي ‌آيي؟
از اروسی (گوشزد: واژه اروسي اوستايي است كه به عربي رفته و آنرا به گونه عروسي می نويسند)
چه آورده‌اي؟
تندرستی

آيين چهارشنبه سوری تنها به آتش افروزی بسنده نمی شود، خانه تکانی پیش از چهارشنبه سوری، خریدن آیینه و کوزه نو، خرید اسپند دانه، چراغانی، فراهم كردن و خوردن آجیل هفت مغز، کوزه شکستن، شگون (فال) گوش ایستادن، شگون (فال) کوزه، ریختن آب به گوشه و کنار خانه، به بيابان رفتن در روز چهارشنبه سوری، تخم مرغ شکستن، شال اندازی، كفچه (قاشق) زنی، گره گشایی از بخت دختران با بستن كوپله (قفل) به گردن، نشستن روی چرخ کوزه گری، شکستن گردو، گفتن آرزوها به آب روان، فریاد زدن خواسته ها در چاه كهن، ياري خواستن از "چهارشنبه خاتون"، رنگ کردن خانه با گِل هایی به رنگ آبی و زرد، پختن آش ویژه چهارشنبه سوری و...

گزیده ای از آيين نام برده شده:
آجيل چهارشنبه سوری:
آجیل چهارشنبه سوری از هفت مغز و ميوه خشكك {پسته، بادام، سنجد، كشمش، گردو، برگه هلو، انجير}، به نماد هفت امشاسپندان درست شده و آن را در سفره چهارشنبه سوری می گذارند تا همه‌ي خانواده برای شگون و تندرستی از آن بخورند.

کوزه شکستن:
درون کوزه کهنه سال پیشین كمي آب مي ريزند و آنرا از بالای بام به زمین می اندازند زیرا می گويند که فروَهران از کوزه نو دیدن خواهند کرد و آب پاشيده شده، نشان روشنايی در خانه است. در زمان ساسانیان به جای آب، سِترهايي (سکه هایی) را درون کوزه می انداختند و آن را از پشت بام به زمین پرتاب می کردند براي اينكه روزی و فزوني برای آنان فرستاده شود.

كفچه (قاشق) زنی:
آيين كفچه زنی كم و بيش در همه‌ي شَهرَپ‌های (ايالات، ساتراپ ها) ایران بزرگ برگزار می شود. بدین گونه است که مردم و گاهي کودکان کاسه و كفچه را به هم کوبیده و در پشت در پنهان می شوند و مانپد (صاحبخانه) تخم مرغ یا پيشكشي درون کاسه می گذارد. كفچه زنان چه مرد چه زن بيشتر خود را با چادر می پوشانند.
كفچه زنی نماد پذيرايی از فروَهر‌ان است زيرا كه كفچه و كاسه مسين نشانه‌ خوراك و خوردن بود. ايرانيان باستان برای فروَهر‌ان بر بام خانه خوراك هاي گوناگون مي‌گذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيده‌ آسمانی پذيرايی كنند و چون فروَهر‌ان پنهان و نمي توان ديدشان، كسانی هم كه برای كفچه زنی مي‌رفتند، كوشش مي‌كردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون خوراك و آجيل را ويژه فروَهر مي‌دانستند و دريافتشان را همايون مي‌پنداشتند.

شال اندازی:
در آيين شال اندازی جوانان از روی بام خانه همسايگان و خويشان يا نامزدشان، شال خود را از روی روزنه‌ هيمه سوز (شومينه) پایین می کنند و مانپد (صاحبخانه) يا دختران در گوشه آن شال شیرینی و تخمه می پیچند.

شگون (فال) گوش:
آيين شگون گوش بيشتر براي كسانی است كه آرزويی دارند، مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوی فرزند. آنان سر چهار راهی كه نماد گذار از دشواري ها بود مي‌ايستادند و كليدی را كه نماد گشايش بود، زير پا مي‌گذاشتند و آرزويي مي‌كردند و به گوش مي‌ايستادند و گفت و گوی نخستين رهگذر را پاسخ به آرزوي خود مي‌دانستند. بدرستي آنان از فروَهر‌ان مي‌خواستند كه گره كارشان را با كليدی كه زير پا داشتند، بگشايند.

چهل رشته:
در بدخشان و اپاختر (شمال) افغانستان دختران موی سر خود را به چهل رشته بخش مي كنند و آن را می بافند و در ته رشته موها تـَرکه باريكي می بندند تا همه چهل رشته به چينش در کنار یکدیگر جاي گیرند و هنگام پریدن از روی آتش می گویند "به روی فرخندت گردم، زردی مرا گیر و سرخی ات را بده". در برخي از ده هاي درواز بدخشان از شب تا بامداد برگرد آتش می نشینند و پايكوبي می كنند.

جشن چهارشنبه سوری فرخنده باد.
ايدون باد،


"عزیز و نگار" دو دلداده طالقانی در شبهای بخارا

دوستان، درود
امروز داشتم عزیز و نگار رو تو گوگل جستجو می کردم لینک زیر رو بهم آدرس داد. برام جالب بود. شاید واسه شما هم جالب باشه.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.