۱۳۸۶/۰۵/۰۲
۱۳۸۶/۰۴/۳۰
سرزمين من
همه چيز در اين سايت و وبلاگ بود جز شعري عاشقانه كه وقتي ميخونيم هم طالقان عزيز رو به ياد بياره و هم عزيز و نگار رو، كه بي ترديد ميتونه تداعي گر عشق باشه. اين بود كه يكي از شعر هاي خودم رو اينجا براتون آوردم با نام برف كه خوندنش خالي از لطف نيست. به نظر اين حقر ميتونه به ياد آور خيلي از خاطرات گذشته براي خيلي از همشهري هاي عزيز باشه!
تقديم به دوستي عزيز و تمام طالقاني هاي عزيزم
تقديم به دوستي عزيز و تمام طالقاني هاي عزيزم
برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
و مرا در پشت يك پنجره نيم باز
به تماشا نشانده است
و با تمام شرمي كه دارد
بوسه هايي ميزند، برگونه هايم گهگاه
اما چه زود از خجالت آب ميشود
برف
و مرا در پشت يك پنجره نيم باز
به تماشا نشانده است
و با تمام شرمي كه دارد
بوسه هايي ميزند، برگونه هايم گهگاه
اما چه زود از خجالت آب ميشود
برف
سكوتش مرا خواند
برف
برف
آرامشش مرا برد، به سرزميني ديگر
به سرزميني پر از برف
آنجا گرچه از ما دور است و زمستانهايش طولانيست، اما
دل هاي مردُمش گرم
و نفسهايشان داغ
و سرشار از مهر، دوستي و صفاست
گرچه هيزم هاشان تر
گرچه دشتها پر برف
در گوشه كنارش هنوز
خانه هايي از گل و خاك
با همان ديوارهاي ستبر، برپاست
سنگ، خاك، چوب
زينت گر هر خانه عشق
چراغان شده با نور تنور
عطشان شده با هيزم سرخ
***
در خيالم آرام، آرام، شب ميرسد از راه
دزدِ پاپوش، شده اين برف ولي
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
اندكي گردو
با دو استكان كوچك چاي
و صداي ني آن مرد قديم
و زيباتر از آن، كرسي داغش داغ
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
***
شب طولاني در پيش و گرم تر از هرچه در اين دنياست
به سرزميني پر از برف
آنجا گرچه از ما دور است و زمستانهايش طولانيست، اما
دل هاي مردُمش گرم
و نفسهايشان داغ
و سرشار از مهر، دوستي و صفاست
گرچه هيزم هاشان تر
گرچه دشتها پر برف
در گوشه كنارش هنوز
خانه هايي از گل و خاك
با همان ديوارهاي ستبر، برپاست
سنگ، خاك، چوب
زينت گر هر خانه عشق
چراغان شده با نور تنور
عطشان شده با هيزم سرخ
***
در خيالم آرام، آرام، شب ميرسد از راه
دزدِ پاپوش، شده اين برف ولي
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
اندكي گردو
با دو استكان كوچك چاي
و صداي ني آن مرد قديم
و زيباتر از آن، كرسي داغش داغ
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
***
شب طولاني در پيش و گرم تر از هرچه در اين دنياست
خط نگاه من و توست
و گرمي دستاني در دست، كه آتش زن دلها شده است
و صورت گر جان من توست
***
هياهويي خاموش
در پس اين خانه گلي
برپاست هنوز
برف را ميگويم برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
و گرمي دستاني در دست، كه آتش زن دلها شده است
و صورت گر جان من توست
***
هياهويي خاموش
در پس اين خانه گلي
برپاست هنوز
برف را ميگويم برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
۱۳۸۶/۰۴/۱۷
نمايي ديگر از روستاي موچان ديد از جنوب شرق
اين عكس از موچان كه ديد آن از ظلع جنوب شرق ميباشد از بلنديهاي جير عاليسر (عاليسر پايين) يا قبرِ جير گرفته شده
البته با زوم 12 اپتيكال. به نظرم چشم انداز زيبايي داره اين منطقه (جير عاليسر) البته خود روستاي موچان هم روستاي بسيار بسيار بسيار دنجي است كه هرچه از آرامش آن گفته شود كم است. در ضمن بابت عكس هاي قبلي كه از وبلاگ حذف شده نيز عذر خواهي ميكنم وسعي براين است كه آن عكس ها براي مديريت سايت مجدد ارسال شود..
۱۳۸۶/۰۴/۱۴
انتظار تا چند؟
يكي از دلايل بزرگ مهاجرت روستانشينان طالقان به شهرها نبود امكانات رفاهي و از آن مهمتر نبود كار براي جوانان است. امروزه به هر روستايي كه سر بزني و از اهالي دربارهي جمعيت ثابت روستا بپرسي اغلب با عددي زير ده مواجه خواهي بود. بيشتر آنان هم كهنسال هستند و آنقدر به سرزمين مادري خود وابستهاند كه برايشان مهاجرت معنايي ندارد. اگر دولت اقدامي جدي براي برطرف كردن مشكلات روستانشينان برندارد تا ده سال آينده طالقان در زمستان سرزمين ارواح خواهد شد.
يكي از اين مشكلات خرابي جادههاي طالقان است. در حال حاضر دهات پايين طالقان به علت برپايي سد طالقان دچار سختيهايي در رفت و آمد شدهاند. اين مشكل چند صباحي است كه براي پايين طالقانيها بهوجود آمدهاست و بارها نيز نسبت به خرابي شدن جادههاي خود اعتراض كردهاند. در صورتيكه اهالي روستاهاي بالا طالقان اصلا جادهي آسفالت نداشتهاند و از دير باز رفتوآمد در اين جادهها واقعا مشكل و دردسرآفرين است. جادهاي كه عرض كوچك دارد و و پر از دستانداز و چالههايي گاه عميق است كه رفت و آمد سواريهاي كوچك را تقريبا غيرممكن ميسازد. تصور زمستان و برفهاي سنگين اين منطقه در جاده بسيار ترسناك و غيرممكن به نظر ميرسد.
وجود كارگران و ماشينهاي جادهسازي در بخشهايي از جادههاي ياد شده كمي اميدوار كننده است كه بالاخره تا چند ماه ديگر جاده درست خواهد شد. اما وقتي از اهالي دربارهي جاده پرسيدم گفتند حدود 7 سال است كه طرح گسترش و آسفالت كردن جادههاي بالا طالقان (به همراه خودياري روستاييان!) در دست اقدام است و به طور جدي حدود سه سال است كه روي اين جادهها كار ميكنند. آنچه كه به چشم ميآيد بسيار كند و ناچيز است. ماشينهاي گستردهسازي جاده در بخشهايي كه بستر زمين و جاده خاكياست عرض جاده را گستردهاند اما در بخشهايي كه بستر زمين صخرهاي و سنگي است اصلا كار نشدهاست. اين وضعيت به صورتي است كه در بخشهايي از جادهي گتهده به بالا جاده آنقدر عرض كوچكي دارد كه يك طرفه است و اگر دو سواري در جهتهاي مخالف به هم برسند يكي از آنها بايد آن قدر عقب برود تا جايي براي كنار كشيدن خودرو و باز شدن راه براي خودرو ديگر ممكن شود. گاه جاده آنقدر كم عرض و سست است كه بايد با وحشت از آن منطقه عبور كرد و دست به دامان خدا و پيامبر شد كه جاده در بستر رودخانهي خروشاني كه در عمق دره جاري است ريزش نكند. پرسش من اينجاست كه چرا طرحها و پروژههاي عمراني اينقدر طولاني و كشدار اجرا ميشود؟ مگر در برنامههاي دولت توسعه و عمراني روستاها وجود ندارد؟ چرا امكانات اوليه روستانشينان تامين نميشود؟ اميدوارم اين نوشته فرصتي را ايجاد كند تا مسئولين با جديت بيشتري براي آبادي طالقان كوشش كنند.
يكي از اين مشكلات خرابي جادههاي طالقان است. در حال حاضر دهات پايين طالقان به علت برپايي سد طالقان دچار سختيهايي در رفت و آمد شدهاند. اين مشكل چند صباحي است كه براي پايين طالقانيها بهوجود آمدهاست و بارها نيز نسبت به خرابي شدن جادههاي خود اعتراض كردهاند. در صورتيكه اهالي روستاهاي بالا طالقان اصلا جادهي آسفالت نداشتهاند و از دير باز رفتوآمد در اين جادهها واقعا مشكل و دردسرآفرين است. جادهاي كه عرض كوچك دارد و و پر از دستانداز و چالههايي گاه عميق است كه رفت و آمد سواريهاي كوچك را تقريبا غيرممكن ميسازد. تصور زمستان و برفهاي سنگين اين منطقه در جاده بسيار ترسناك و غيرممكن به نظر ميرسد.
وجود كارگران و ماشينهاي جادهسازي در بخشهايي از جادههاي ياد شده كمي اميدوار كننده است كه بالاخره تا چند ماه ديگر جاده درست خواهد شد. اما وقتي از اهالي دربارهي جاده پرسيدم گفتند حدود 7 سال است كه طرح گسترش و آسفالت كردن جادههاي بالا طالقان (به همراه خودياري روستاييان!) در دست اقدام است و به طور جدي حدود سه سال است كه روي اين جادهها كار ميكنند. آنچه كه به چشم ميآيد بسيار كند و ناچيز است. ماشينهاي گستردهسازي جاده در بخشهايي كه بستر زمين و جاده خاكياست عرض جاده را گستردهاند اما در بخشهايي كه بستر زمين صخرهاي و سنگي است اصلا كار نشدهاست. اين وضعيت به صورتي است كه در بخشهايي از جادهي گتهده به بالا جاده آنقدر عرض كوچكي دارد كه يك طرفه است و اگر دو سواري در جهتهاي مخالف به هم برسند يكي از آنها بايد آن قدر عقب برود تا جايي براي كنار كشيدن خودرو و باز شدن راه براي خودرو ديگر ممكن شود. گاه جاده آنقدر كم عرض و سست است كه بايد با وحشت از آن منطقه عبور كرد و دست به دامان خدا و پيامبر شد كه جاده در بستر رودخانهي خروشاني كه در عمق دره جاري است ريزش نكند. پرسش من اينجاست كه چرا طرحها و پروژههاي عمراني اينقدر طولاني و كشدار اجرا ميشود؟ مگر در برنامههاي دولت توسعه و عمراني روستاها وجود ندارد؟ چرا امكانات اوليه روستانشينان تامين نميشود؟ اميدوارم اين نوشته فرصتي را ايجاد كند تا مسئولين با جديت بيشتري براي آبادي طالقان كوشش كنند.
اينروزها در هر جا كه بنشيني سخن از آبادي طالقان، جذب گردشگر و سرمايهگذاري در اين منطقه است. پيست اسكي و تلهكابين روياهايي است كه زمزمه ميشود. جا دارد كه از خود بپرسيم كداميك از آينها ضروريتر است. و آيا مسئولين بر اساس ضرورت اقدام ميكنند؟ با توجه به اين كه كارآيي طرح جذب گردشگر خود سخني مفصل ميطلبد، حتا اگر موافق طرح باشيم بايد پرسيد كه آيا بايد جادهاي مناسب وجود داشته باشد تا مردم از آن عبور كنند يا خير؟ و مخلص كلام اين كه دوصد گفته چون نيم كردار نيست. آقايان به جاي تبليغات كمي هم عملگرايي را در دستور كار خود قرار دهيد!
اشتراک در:
پستها (Atom)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ