۱۳۸۶/۱۰/۱۰
ضرب المثل هاي طالقاني
۱۳۸۶/۱۰/۰۷
۱۳۸۶/۱۰/۰۶
يك خبر
۱۳۸۶/۱۰/۰۲
يك عكس ديگر از امازاده ابراهيم علي
۱۳۸۶/۱۰/۰۱
خلاصه.... شد
ضرب المثل هاي طالقاني
ذكر يك نكته مهم
۱۳۸۶/۰۹/۳۰
پاييز
۱۳۸۶/۰۹/۲۸
دو كلمه درد دل1
۱۳۸۶/۰۹/۲۵
عيد قربان
در راه طالقان
قبل از هر چیز پیوستن شما به جمع اعضای وبلاگ را خیر مقدم عرض میکنم.
من برای تست عکس زیر را ارسال کردم و ظاهرا مشکلی وجود ندارد. احتمال دارد که حجم عکسهای شما زیاد بودهاست. بد نیست برای امتحان یک بار همان عکسها را با حجمی کمتر بگذارید.
با تشکر
ادمین
۱۳۸۶/۰۸/۲۳
تيرماه سيزده
پاييز و شقايق
۱۳۸۶/۰۸/۲۰
يك نماي زيبا از قله كله سنگ (سمت چپ عكس) و قله دو بُرار(سمت راست عكس)1
دوستان عزيز من سلام
اين هم يك نماي زيبا از دو كوه زيباي دو بُرار و كوه كله سنگ از ظلع جنوبي كه خيلي زيبا هستند
در دامنه كوه دو بُرار (دو برادر) به سمت يال شرقي روستاي دُنبُليد واقع شده و در دامنه كوه كله سنگ به سمت يال غربي روستاي سوهان قرار دارد و ظلع جنوبي اين دو كوه را دو روستاي تكيه آرموت و آرموت زينت داده اند كه در عرصه هاي پايين تر ظلع جنوبي كوه دو بُرار دو روستاي ميراش و آردكان استقرار يافته اند كه هر يك از اين روستاها زيبايي هاي خاص خود را دارد كه به نوبه خود ديدني هستند كه در روستاي ميراش يك امام زاده كوچك و دنج نيز موجود است با نام امام زاده زكريا كه سالانه پذيراي بسياري از زوّار بومي و غير بومي است.
۱۳۸۶/۰۸/۱۶
صداي جيرجيرك
محاله كه كسي شب رو در طالقان صبح كرده باشه و با صداي جيرجيرك قريبه باشه.
صدايي كه سراسر آرامش است و خاطره
صدايي كه من به شخصه وقتي به اون صدا گوش ميكنم از اوج آرامش و شادي بغض گلوم رو فشار ميده
صدايي كه خيلي وقتها آخر هفته ها رو به عشق اون ميرم طالقان و وقتي كه شب از راه مياد و وقت خواب ميشه، تويه تراس خونه، زير پشه بند شب ها رو تا نيمه هاي شب به اون صدا گوش ميكنم و خدا رو بارها و بار ها شكر ميكنم
اين عكس يك جير جيرك اصيل طالقان هست كه اتفاقي تويه راه ديدم و سريع دست به كار شدم يه عكس ازش گرفتم تا شما دوستان عزيز اگه از نزديك اين موجود خوش صدا رو نديد بتونيد كه ببينيدش. اميد وارم خوشتون بياد.
۱۳۸۶/۰۸/۱۵
آل و زائوها در طالقان
۱۳۸۶/۰۸/۰۸
جنهای طالقان
داستانهای جنهای طالقان را نمیدانم شنیدهاید یا نه.
من مدتی پیش با یکی از پیرزنهای خوشزبان و خوش مشرب طالقانی صحبت میکردم. صحبت همین چیزها شد. پیرزن گفت که اجنه زن را در سربالایی به گردپایش هم نمیرسی اما اگر او را در سرپایینی دنبال کنی میتوانی بگیریش!
من علت را پرسیدم و او گفت:
پستانهای اجنه خیلی دراز است و هنگام دویدن در سرپایینی میافتند لای پاهایش و زمین میخورد. ولی در سربالایی او آنها را میاندازد روی دوشش و به سرعت برق بالا میرود...
یک پیرمرد طالقانی شهرنشین (و کمی خالی بند :)) هم یک بار بچه که بودم تعریف میکرد که: یک روز صبح زودتر از معمول رفتم حمام. تنها من در حمام بودم و دلاک هم چون سرش خلوت بود سنگ تمام گذاشت و علاوه بر کیسه کشیدن و لیف زدن یک دست مشتومال (ماساژ) حسابی هم داد. در همین حین با هم گپ هم میزدیم و صحبت به همین جن و این چیزها رسید. او اعتقاد نداشت به این حرفها. من روی شکم دراز کشیده بودم و گفتم که: میگویند جنها به جای پا سم دارند. او روی من بود و داشت مشت و مالم میداد و گفت آقا مگه میشه؟! وبعد یک دفعه پایش را آورد جلوی صورتم و گفت نکند منظورتون از سم این باشه؟
پیرمرد میگوید: دلاک به جای پا سم داشت، شبیه بز! دوپا داشتم و دوپای دیگر هم قرض کردم و همانطور لخت از حمام زدم به چاک...
خوشحال میشوم اگر دوستان دیگری هم داستانهای قدیمی طالقانی از اجنه شنیدهاند برایمان تعریف کنند.
۱۳۸۶/۰۸/۰۵
شب چرز
۱۳۸۶/۰۸/۰۴
دوکلام هم از مادر عروس
۱۳۸۶/۰۸/۰۳
تيغ زيبا
بنده هم با نظر سركار خانم محمودي موافق هستم و در اولين فرصت در اين خصوص اقدام خواهم كرد انشااله. اما قبل از اون تا قبل از فصل سرما قصد دارم چند عكس بسيار زيبا رو كه تهيه كردم براتون ارسال كنم.
اولين عكس همين هست كه داريد مشاهده ميكند كه اسم اين عكس رو گذاشتم تيغ زيبا. اين عكس مربوط ميشه به اگه اشتباه نكنم اواخر خرداد همين امسال كه از ساحل درياچه روستايه آرموت تكيه تهيه كردم. بنده اسم اين تيغ به خاطرم نمياد اگه كسي ميدونه به ما هم بگه تا مستفيد بشيم.
دعوتي نو
۱۳۸۶/۰۷/۲۹
۱۳۸۶/۰۷/۲۶
۱۳۸۶/۰۷/۱۹
۱۳۸۶/۰۷/۱۴
بهار طالقان
۱۳۸۶/۰۷/۱۲
۱۳۸۶/۰۷/۰۷
۱۳۸۶/۰۷/۰۶
۱۳۸۶/۰۷/۰۴
كشرود
وقتي به گذشته ها نگاه مي كنم حسرت روزهايي را مي خورم كه از دست داده ام . زماني حتي از بوي طالقان نفرت داشتم بوي سرگين چهارپايان، بوي آتش و هيمه و ...وقتي قرار بود به طالقان برويم آنقدر ناراحت مي شدم كه حدي نداشت ولي حالا عاشق بوي سرگين طالقانم و بوي هيمه در صحرا و حالا مجالي پيش نمي آيد تا ساعتي در آن بهشت خرم باشم . يادم ميآيد آخرين باري كه به طالقان رفتم بعد از دوراهي قشلاق سرم را از ماشين بيرون آورده بودم تا هواي پاك و دوست داشتني آن را بيشتر وارد ريه هايم كنم دوست داشتم حتي لحظه اي را از دست ندهم وقتي عكسهايي را كه خواهرم از طالقان گرفته بود ديدم بغض كردم و زماني كه سايت عزيز و نگار را ديدم اشك در چشمانم حلقه زد و هنگامي كه كتاب طالقاني سرود را خواندم اشك ريختم و تازه فهميدم چقدر چقدر به طالقان وابسته ام و چقدر آنجا و مردمانش را دوست دارم.
آنوقتها كه پدر و مادرم با مادرانشان طالقاني صحبت مي كردند چندشم مي شد و حالا افسوس مي خورم چرا نمي توانم طالقاني صحبت كنم و افسوس مي خورم كه تا نسل فرزندان ما ديگر كسي طالقاني نميداند و باز هم گريه ام مي گيرد.
طالقان دوستت دارم خاكت را، آب زلالت را ، كوههايت را ،گلهاي وحشي صحرايي ات را، گل زردهايت، درختهاي تبريزي و گردويت را همه و همه را دوست دارم و مي پرستم
۱۳۸۶/۰۶/۱۲
معرفي كتاب : " بگشا پنجره را"
اثر: مهدي قورچيان
تیراژ: 1000 جلد
قطع: رقعي 144صفحه
نوبت چاپ اول: 1386
طرح روی جلدو صفحه آرايي: فاطمه قورچيان
قيمت: 1700 تومان
انتشارات راستين ، پخش كتاب نوين : خيابان انقلاب ، خيابان لبافي نژاد، بين فخر رازي و دانشگاه، كوچه اسلامي بن بست اول ، پلاك 12 تلفن: 66952490-66400026
به نام حضرت دوست
اين كتاب كه پس از ده ها سال اولين اثر منتشر شده ازمهدي قورچيان است، در دو بخش تنظيم شده است. فصل اول شامل اشعار كلاسيك در موضوعات متنوع چون عرفان عشق ، هجران.. است. فصل دوم كه 50 صفحه آن را در بر گرفته از نقاط قوت اصلي اين كتاب به شمار مي آيد. اين فصل شامل داستانهاي زيبائي است كه به صورت شعر در آمده اند. اين اشعار داستاني كه در كمتر ديوان شعري ديده مي شوند حاوي نكات اجتماعي، اخلاقي و .. هستند . اين مجموعه شعر به زباني ساده، زيبا و روان نگاشته شده است.
مقدمه كتاب:
به ياد روزهاي كودكي ..
اي نام تو بهترين سرآغاز بي نام تو نامه كي كنم باز
با نام تو آغاز مي كنم، باشد كه هر نفس و قدممان سر شار از عطر و بوي تو باشد. قصد ندارم قلم فرسايي كنم چرا كه سادگي سرشار از زيبايي خالص است.
سالهاست كه پدر مي نويسد، در تنهايي اش، گاه وقتي شبها بي خواب مي شود و گاه روزها كه از زمانه دلتنگ است. دلي دارد به وسعت آسمانها،" تكه ناني و سر سوزن ذوقي."
"غريب نيست هر آنكس تو را زجان بپرستد
چرا كه جسم و تنش بوي آشناي تو دارد"
(ص23 تو كيستي؟)
از كلامش عشق مي بارد و از قلمش ايمان و آرزويي جز اين ندارد كه اشعارش چراغ راهي براي بازماندگان گردد زيرا كه معتقد است اينگونه سعادت ابدي خواهد يافت.
پس از سالها اين اولين گلچين شعرش است كه به چاپ رسيده است، باشد كه گاه گاهي ورقي بزنيد و كلامش روحتان را سرشار سازد.
"مدد نماي خدايا كزين قصيده سرا دري ز خير كنم بر روي خلايق باز
تو رهنمايي و اشعار من چراغ به راه پناه بر تو برم اي كريم بنده نواز
مدد نماي كه مهدي نمايد اين ره طي
كه عمر كوته و فرصت كم است و راه دراز
مرجان قورچيان
تعدادي از اشعار اين كتاب :
بگشا پنجره را
بگشا پنجره را ديدن تو آمده ام
دم صبح است به گل چيدن تو آمده ام
ديده ام وقت خراميدنت آهو روشي
به تماشاي خراميدن تو آمده ام
خانه ات معبد من هست و تو معبود مني
من در اينجا به پرستيدن تو آمده ام
بهر آرامش دل نيست مرا ماوايي
ازره دور در اين مامن تو آمده ام
خسته از محنت دنيا همه خارستان است
پاي پر آبله در گلشن تو آمده ام
آنچنان خانه دل وحشت تاريكي داشت
به سوي بارگه روشن تو آمده ام
سينه را كرده ام آماج بلا در ره عشق
بهر نوميدي اهريمن تو آمده ام
مهدي از منزل تو عطر گل ياس شنيد
بهر بوييدن عطر تن تو آمده ام
يم عرفان
آمدم تا از فراغت ديده را گريان كنم
نيستم طاقت كه اشك ديدگان پنهان كنم
آمدم تا قطره گردم در يم عرفان تو
قطره هاي كوچكم را غرق در عرفان كنم
از برايت گل ز بستان وفا آورده ام
خانه ات را از سر اخلاص گلباران كنم
گفته بودي گر تورا درديست در اندر جسم و جان
نزد من آ تا كه دردت از وفا درمان كنم
درد عشقت مي كشد مارا طبيبا مرهمي
مرهمي ده تا دواي درد جسم و جان كنم
گر مرا شايسته ميداني كه قربانت شوم
رخصتم ده تا كه خود را در رهت قربان كنم
شمع مشتاقان تو اندر كدامين محفل اند
خويشرا پروانه اندر شمع مشتاقان كنم
اي خوش آن روزي پذيراي دل مهدي شوي
ياتو باشي ميزبان يا من تورا مهمان كنم
تو بينم
هر جا كه روم قامت دلجوي تو بينم
پا بر سر هر كو بنهم روي تو بينم
هر شانه كه بينم به سر زلف پريشي
هم دست تو هم شانه و هم موي تو بينم
هر گاه هلال مه نو در نظر آرم
گويي كه هلال مه ابروي تو بينم
گر سوي گلستان بنهم پا به تفرج
در جلوه گلها همه جا روي تو بينم
آنگه كه رسد وقت و كنم قصد عبادت
اي قبله نما قبله خود سوي تو بينم
هر رايحه خوش كه مشامم بنوازد
از روي تو و خوي تو و بوي تو بينم
هر جا سخن از سحر و فسون وغم هجر است
آنجا به عيان نرگس جادوي تو بينم
هرجا شنوم من سخني ار لب شيرين
لعل لب شيرين سخنگوي تو بينم
هر فتنه كه به زندان بلايم بكشاند
از ديده فتان بلاجوي تو بينم
از جور زمان خسته شوم رو به تو آرم
شاهين عدالت به ترازوي تو بينم
مهدي هوس ديدن روي تو نموده
از پرده برون آ كه گل روي تو بينم
باغ را آذين دهيد
رهروان گم گشته ام ره بر من مسكين دهيد
درد جانسوزمرا با يك دوا تسكين دهيد...
رهگذر عمر
"ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم"
ليك از زمانه محنت بسيار ديده ايم
خود را درون بحر خروشان زندگي
در قايق شكسته گرفتار ديده ا يم...
سيما و طاهر(از فصل 2)
آسمان زد رعد و برق ونم نم باران گرفت
سبزه زيباتر شد و آلاله بهتر جان گرفت
نور خورشيد از پس ابر سيه چون چلچراغ
كرد روشن جويبار وسبزه و گلزار و باغ
از پس آن تيرگيها روشني ها شد پديد
عاشق دلداده آنجا انتظاري مي كشيد...
براي تهيه كتاب با ايميل parsehtravelgroup@yahoo.com
مكاتبه كنيد
۱۳۸۶/۰۵/۲۵
taleghane ziba
۱۳۸۶/۰۵/۰۲
۱۳۸۶/۰۴/۳۰
سرزمين من
تقديم به دوستي عزيز و تمام طالقاني هاي عزيزم
برف
و مرا در پشت يك پنجره نيم باز
به تماشا نشانده است
و با تمام شرمي كه دارد
بوسه هايي ميزند، برگونه هايم گهگاه
اما چه زود از خجالت آب ميشود
برف
برف
به سرزميني پر از برف
آنجا گرچه از ما دور است و زمستانهايش طولانيست، اما
دل هاي مردُمش گرم
و نفسهايشان داغ
و سرشار از مهر، دوستي و صفاست
گرچه هيزم هاشان تر
گرچه دشتها پر برف
در گوشه كنارش هنوز
خانه هايي از گل و خاك
با همان ديوارهاي ستبر، برپاست
سنگ، خاك، چوب
زينت گر هر خانه عشق
چراغان شده با نور تنور
عطشان شده با هيزم سرخ
***
در خيالم آرام، آرام، شب ميرسد از راه
دزدِ پاپوش، شده اين برف ولي
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
اندكي گردو
با دو استكان كوچك چاي
و صداي ني آن مرد قديم
و زيباتر از آن، كرسي داغش داغ
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
***
شب طولاني در پيش و گرم تر از هرچه در اين دنياست
و گرمي دستاني در دست، كه آتش زن دلها شده است
و صورت گر جان من توست
***
هياهويي خاموش
در پس اين خانه گلي
برپاست هنوز
برف را ميگويم برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
۱۳۸۶/۰۴/۱۷
نمايي ديگر از روستاي موچان ديد از جنوب شرق
۱۳۸۶/۰۴/۱۴
انتظار تا چند؟
يكي از اين مشكلات خرابي جادههاي طالقان است. در حال حاضر دهات پايين طالقان به علت برپايي سد طالقان دچار سختيهايي در رفت و آمد شدهاند. اين مشكل چند صباحي است كه براي پايين طالقانيها بهوجود آمدهاست و بارها نيز نسبت به خرابي شدن جادههاي خود اعتراض كردهاند. در صورتيكه اهالي روستاهاي بالا طالقان اصلا جادهي آسفالت نداشتهاند و از دير باز رفتوآمد در اين جادهها واقعا مشكل و دردسرآفرين است. جادهاي كه عرض كوچك دارد و و پر از دستانداز و چالههايي گاه عميق است كه رفت و آمد سواريهاي كوچك را تقريبا غيرممكن ميسازد. تصور زمستان و برفهاي سنگين اين منطقه در جاده بسيار ترسناك و غيرممكن به نظر ميرسد.
وجود كارگران و ماشينهاي جادهسازي در بخشهايي از جادههاي ياد شده كمي اميدوار كننده است كه بالاخره تا چند ماه ديگر جاده درست خواهد شد. اما وقتي از اهالي دربارهي جاده پرسيدم گفتند حدود 7 سال است كه طرح گسترش و آسفالت كردن جادههاي بالا طالقان (به همراه خودياري روستاييان!) در دست اقدام است و به طور جدي حدود سه سال است كه روي اين جادهها كار ميكنند. آنچه كه به چشم ميآيد بسيار كند و ناچيز است. ماشينهاي گستردهسازي جاده در بخشهايي كه بستر زمين و جاده خاكياست عرض جاده را گستردهاند اما در بخشهايي كه بستر زمين صخرهاي و سنگي است اصلا كار نشدهاست. اين وضعيت به صورتي است كه در بخشهايي از جادهي گتهده به بالا جاده آنقدر عرض كوچكي دارد كه يك طرفه است و اگر دو سواري در جهتهاي مخالف به هم برسند يكي از آنها بايد آن قدر عقب برود تا جايي براي كنار كشيدن خودرو و باز شدن راه براي خودرو ديگر ممكن شود. گاه جاده آنقدر كم عرض و سست است كه بايد با وحشت از آن منطقه عبور كرد و دست به دامان خدا و پيامبر شد كه جاده در بستر رودخانهي خروشاني كه در عمق دره جاري است ريزش نكند. پرسش من اينجاست كه چرا طرحها و پروژههاي عمراني اينقدر طولاني و كشدار اجرا ميشود؟ مگر در برنامههاي دولت توسعه و عمراني روستاها وجود ندارد؟ چرا امكانات اوليه روستانشينان تامين نميشود؟ اميدوارم اين نوشته فرصتي را ايجاد كند تا مسئولين با جديت بيشتري براي آبادي طالقان كوشش كنند.
۱۳۸۶/۰۴/۰۹
دل گپي خودماني
به جز تو مُن بُگُم دردُم كييِيﹾ بَ
تويي كه چارَه مِيني دردُ رنجُم
كه بيشيَن غيرَ درگاهُت چييِيﹾ بَ
سلام به دوستان عزيز
اشعار فوق كه به گويش طالقاني هست رو از كتاب "دل گپي خودماني" سروده تيمور توكلي براتون نوشتم. پيش خودم گفتم شايد شما دوستان هم بخواهيد اين كتاب رو داشته باشيد كه مربوط ميشه به انتشارات مِلِرد و فكر كنم بشه از تو كتاب فروشي هاي انقلاب پيداش كرد. كتابي است با اشعار نسبتا" جالب كه بعضي اونهاآدم رو به ياد خاطرات دوران كودكي مي اندازه. راستي، گفتم خاطره يادم افتاد به يك دوست قديمي كه مدت هاست ازش بي خبرم. اي كاش حالي از ما ميپرسيد.
۱۳۸۶/۰۴/۰۳
شاهرود
۱۳۸۶/۰۳/۲۲
تلفيقي از زيبايي و زشتي (سد طالقان نوروز 86) ساعات پاياني روز سوم نوروز
چرا زيبايي را با زشتي لكه دار كنيم؟؟ سهم اين مناظر و طبيعت زيبا كه از كنارش بودن لذت ميبريم، زباله هاست؟؟!؟
۱۳۸۶/۰۳/۲۰
۱۳۸۶/۰۳/۰۵
راهی برای بهترکردن عکسهای طبیعت
یکی از مشکلات عکاسی از طبیعت تفاوت کنتراست بالا در سوژه است. عکاسهای حرفهای برای رفع این مشکل معمولا از دو شیوه استفاده میکنند:
1- استفاده از فیلتر به هنگام عکاسی (که نتیجه بهتری دارد از راه دوم)
2 - در صورتی که به دلایلی نشود از فیلتر استفاده کرد تلاش میشود که با کار کردن روی عکس این اشکال را در حد ممکن برطرف کرد.یکی از روشهای کار کردن روی عکسی انچنین در قدیم درست کردن یک نگاتیو برعکس بود و بعد با قرار دادن آن روی نگاتیو اصلی عکس را چاپ میکردند.این روش محتاج ساعتها و بلکه روزها کار در تاریکخانه عکاسی بود.امروز اما با کمک تکنیک دیجیتال این کار را میتوان با چند کلیک ساده انجام داد و نتیجه آن نیز بلافاصله قابل رویت است.من به طور مختصر این روش را در نرمافزار فتوشاپ توضیح میدهم:
1- عکس مورد نظر را در فتوشاپ بازکنید و بعد یک لایه جدید از عکس خود درست کنید. برای این کار بروید روی منو Layer و بعد گزینه Duplicate Layer را انتخاب کنید
2- در قسمت Layer (پایین سمت راست) برای نوع Layer گزینه Overlay را انتخاب کنید.
3- در منوی Image گزینه Invert را انتخاب کنید (دقت کنید که به هنگام این کار و همچنین در تمام قدمهای بعدیLayer بالایی انتخاب شده باشد) در اینجا رنگهای عکس برعکس میشود ولی مهم نیست و کمی صبر کنید و این مشکل برطرف خواهد شد.
4- به منو Filter بروید و در آنجا گزینه Blur و بعد زیرگزینه Gaussian Blur را انتخاب کنید. مقدار آن را بسته به عکس و مشاهده خود بین 10 تا 80 بگذارید.
5- به قسمت Layer بروید و Opacity و Fill را آنقدر تغییر بدهید(بین 0 تا 100) تا عکس شکل دلخواه شما را بدست بیاورید
6- در صورتی که از نتیجه راضی نیستید قدم چهارم و پنجم را آنقدر تغییر بدهید تا به تعادل و نتیجه دلخواه برسید.
من برای نمونه کار عکس زیبای دوست عزیزم، آقای حاجیان را به این ترتیب عوض کردهام که تفاوت را در زیر میبینید.
۱۳۸۶/۰۱/۱۳
تصاويري از طالقان و روستاي ميناوند
به عنوان يه بلاگر و يه عكاس تجربي تصميم گرفتم اولين پست و يادداشتي كه در وبلاگ عزيز و نگار مي ذارم دو عكسي باشه كه در خردادماه سال قبل از روستاي ميناوند و سد طالقان گرفتم.
اين عكس رو خيلي دوست دارم. ابرهاي زيبايي كه در آسمان روستاي ميناوند طالقان با رنگ بندي هاي شون يكي از بكرترين تصاوير رو بر كوههاي برفي البرز خلق كردند.
اين هم يك عكس ديگه از طيف نوري كه غروب خورشيد روي آبهاي سد طالقان ايجاد كرده.
اين عكس ها اواسط خردادماه سال قبل گرفته شده!
اينجا مي تونيد عكس هاي ديگه من رو ببينيد كه البته تعدادي از اونها به طالقان اختصاص داره : (كليك كنيد)
۱۳۸۶/۰۱/۱۰
كدام طالقان؟
این تغییرات از اکنون از اطراف سد شروع شده است. عمق این تغییرات هنوز چندان آشکار نیستند، اما از هم اکنون کشمکشی مخفیانه در میان عوامل ذی نفع برای سنگین کردن کفه ترازوی تغییرات به نفع جبهه خودی جریان دارد. خطوط اصلی این جبهه بندی را شاید بتوان در دو دسته بزرگتر تقسیم کرد:
1- طالقان به عنوان محیطی برای گردشگری که بخصوص به خاطر نزدیکیاش به تهران 12 میلیونی جالب و درآمدزا است.
2- طالقان به عنوان منطقه صنعتی که به خاطر کارآفرینی آن در منطقه مورد توجه مسئولان محلی است.
متاسفانه خود طالقانیها کمتر در تصمیمگیریهای آینده این منطقه تاثیرگذار هستند. مردم طالقان که شاید آنها را نیز بتوان به دو دسته بزرگتر تقسیم کرد واکنشهای متفاوت و خواستهای متفاوت در برابر این تغییرات دارند.
گروه اول اکثریت طالقانیها را شامل میشود که دیگر ساکن طالقان نیستند و تنها تابستانها و یا در تعطیلات به آنجا میایند. این بخش از طالقانیها هر چند خواهان امکانات رفاهی مانند گازرسانی، آب و برق و بخصوص جاده کشی هستند، ولی در عین حال آنها خواهان حفظ خلوتی طالقان و بکر و قدیمی ماندن آن نیز میباشند.
اما گروه دوم که طالقانیهای هنوز مقیم طالقان را شامل میشود که اکثرا افراد مسنتر هستند خواهان گسترش شهریت در طالقان هستند تا از امکانات شهرنشینی و منجمله کارآفرینی حاصل از آن استفاده کنند.
در هر صورت تصویری که به اسم طالقان می شناسیم به زودی گذشته ای دور خواهد بود که شاید بعدها برگردیم و به حسرت از آن یاد کنیم. اما حسرت چنان که میدانیم سودی ندارد و شاید به جای حسرت باید آستینها را بالا زد و از هم اکنون آگاهانه اندیشید که ما کدام طالقان را میخواهیم و بعد تلاش نمود تا نغییرات آتی در مطلوب ترین بستر ممکن جاری گردند.
اما ماجرا را سیاه یا سپید هم نکنیم! وقتی میگوییم منطقه گردشگری منظورمان چه جور گردشگری است؟ به قول خانم (آقای؟) نوشید محمودی در نوشته قبلی چیزی مانند کلاردشت در نظرمان است یا نوعی گردشگری که با بافت اقلیمی طالقان همخوانی داشته باشد و وقتی میگوییم کارآفرینی منظورمان این است که وضعیتی که در هشتگرد و نظرآباد حاکم است به طالقان نیز تعمیم داده شود و یا هدف نوعی از کارآفرینی است که با احتساب شرایط و ارزشهای این منطقه تاریخی به اجرا گذاشته میشود...
... و در نهایت باید دید که کدام یک از راههای توسعه نام برده پایدارتر و آینده نگرانهتر است. من در نوشته بعدی سعی میکنم وارد این جزئیات شوم.
۱۳۸۶/۰۱/۰۸
آدميزاد تو هستي؟
صبح زود بود و من همراه با طلوع خورشيد پيش ميرفتم. کل فضا آغشته به بوي علفِ و خاك شبنمخورده بود كه شوق مرا بيشتر و بيشتر ميکرد. جا به جاي جاده گلههاي گوسفندان با سگهاي بزرگ و چوپاناني كه به سوي کوه روان بودند ديده ميشدند و من زير لب همراه با آنان شعر محلي سيما بينا را زير لب زمزمه ميكردم: گوسفندان را به صحرا برده و هيهي كُنم؛ و گاه سکوت جاده را نواي پرندهاي سحرخوان میشکافت. در تمام جاده فکر مي کردم طبيعت چهقدر غني، پُرشکوه و رازآميز است.
عاقبت به مقصد رسيدم و به سمت ده رفتم. با ديدن سکوهاي جلوي خانهي مادربزرگ، بوي مهربانياش در ذهنم ميپيچد و عادت پدربزرگ را به یاد میآورم که هميشه از آب تازهي چشمه براي نوشيدن استفاده ميکرد، راهم را به سوي چشمه کج مي کنم. جاي دخترکان اََفتو به دوش، انبوه زباله چشمه را پوشانده، بطريهاي پلاستيکي نوشابه دهن کجي ميکنند و جيغ درختان و نالهي چشمه را ميشنوم. هر چه پيشتر ميروم تصويرهاي جديدي تابلوهاي زيباي پيشين را پس ميزنند مثل اينکه مُشتي رنگ بر تابلويي زيبا و بينظير بپاشند. بغض گلويم را فشار ميدهد و راه را براي سلام کردن به اهالي ده مي بندد. ديگر نه بوي ناني درکوچههاست و نه شوق و فرياد کودکان که به فضاي کوچهها زندگي ببخشد. کاملاً نااميد شدهام، بيهدف به راهم ادامه ميدهم و سر از«گٌر» - آبشار زيباي دهامان- درمي آورم بدون هيچ وقفهاي به پايين ميروم و سراشيبي آن را تقريبا ميدوم...
خداي من! اينجا هم؟ اشکهايم سرازير ميشود. آبشار به آن زيبايي را انبوه زبالهها ُپر کردهاست: از پوست هندوانه و خربزه تا پاکت خالي اشي مشي وتهسيگار و ... زماني اين جا مأمني براي مردان هنرمندي بود که به دور از جريان روزانهي زندگي قرآن را درکنار موسيقي ناب طبيعت (صداي ريزش آب، نواي عاشقانهي بلبلان کوهي و پرواز پرندگان شکاري) به خطي خوش کتابت ميکردند و امروز گروهي از مردمان با فرهنگ و دانش آموخته با اتومبيلهاي شخصيِ نه چندان ارزان قيمت به اينجا ميآيند، لحظهاي از زيبايي آبشار لذت ميبرند و دمي بعد به او انبوهي از زبالههاي خود را هديه ميدهند!
آيا ما انسانها واقعا قاتل نيستيم؟ قاتل هرچه زيبايي و پاکي؟ بعد هم هر کداممان پاي صحبت کردن که ميشود، سخنران خوبي ميشويم و ميگوييم بله، درست است. يا گواهي ميدهيم كه اروپا و امريکا بهشت موعود است. کيست که از خود بپرسد « تو» براي سرزمينت جز ويراني چه کردهاي؟ كداميك از ما نسبت به محيط زيست برخورد مسئولانهاي دارد؟ چهكسي خود را امانتدار طبيعت ميداند كه در پايان زندگيش بايد آن را زيباتر و گستردهتر از ديروز به آيندهگان ببخشد؟ نسل گذشته برايمان ساخت چون معتقد بود ديگران کاشتند و ما خورديم. ما ويران ميسازيم چون معتقد به سنتهاي خوب خودمان ديگر نيستيم. تنها هر يك از ما به ُبرد خويش ميانديشد و غافل از اين است كه خودِ او بازندهي اصلي اين نابودي است. درهاي عميق بين ما و پدرانمان ايجاد شده که هر لحظه عميقتر ميشود و نسل ما را از گذشتهگان دورتر ميکند. بدون هيچ گونه تفکري همه چيزها را چه خوب و چه بد بيرون ميريزيم. احساس مسئوليت در برابر خود و ديگران را از دست دادهايم. بايد براي خود و ديگري كه در واقع با خود ما يكي است چارهاي انديشيد. تنها كافي است هر باركه به طبيعت ميرويم با خود كيسهي زبالهاي داشته باشيم كه نه وزني دارد و نه حجمي و پس از لذت بردن از طبيعت زبالههاي خود را در جايي مناسب بيرون بريزيم.
متاسفانه طبيعت ناب و بكر طالقان رو به ويراني است و هر روز اين ويراني در سراشيبي تندتري ميلغزد. ايجاد سد طالقان كه خود مزاياي بيشماري دارد به همراه خود ويرانيهاي زيادي را به ارمغان آورده! ظهور زمينخواران و ويلاسازيهاي بي شمارو ورود مردماني كه اهل طالقان نيستند. اينان كمتر از بوميها نسبت به طبيعت احساس مسئوليت ميكنند و تنها ميخواهند چند روزي را دور از دغدغههاي شهري در دامان طبيعت باشند. غافل از اين كه ساختن ويلاهاي بيشمار يعني ويراني باغهاي چندين و چند ساله !!! جا دارد مسئولان شهرداري و شوراي شهر طالقان برخوردي جدي نسبت به مشكلات ذكر شده داشته باشند. و با راهكارهاي مناسب از ويراني طالقان جلوگيري كنند.به عنوان مثال و در كوچكترين مقياس ممكن با نصب زبالهدانهايي در كرانهي سد از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. از طرف ديگر اين مهم نيازمند وحدت و انسجام تمامي مردمان طالقان است كه با برخورد مسئولانه و تذكرهاي مناسب و بهجاي خود از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. باغهاي زيباي خود را نفروشند كه پس از مدتي خود سرايدارن ويلاهاي بيشمارآن منطقه خواهند شد. بياييد دست به دست يكديگر دهيم و نگذاريم منطقهي زيباي طالقان چون كلاردشت و ديگر مناطق اين مرز و بوم رو به نابودي و پلشتي برود.