يكي از ويژگيهاي بارز اكثر مردم طالقان سادگي و ساده دلي آنان است.
خاطره زير از يكي از پيرزنهاي روستاي مجاور ماست كه به رحمت خدا رفته ولي ساده دلي اش، به يادگار مانده.
وقتي پسرش براي اولين بار ماشين به روستايشان آورده، شب هنگام بوده و نور چراغ ماشين بر پرچينهاي باغ افتاده بوده است. حتماً ميدانيد كه اين بوته هاي پرچين به دليل نازك و خشك بودن سريع آتش مي گيرند.
خلاصه پير زن با ترس پسرش را صدا مي زند و مي گويد: "ببه خموش كن پرچينان تش اگيت!"
خموش: (Khamush)
- پرچينان: پرچين ها (parchinan)
- تش: (Tash) آتش
- تش اگيت: (tash agit) آتش گرفت
- ببه: (baba) بچه
۲ نظر:
خیلی بامزه بود. طفلک لابد با چراغهای اون موقع مثل فانوس و گردسوز مقایسه میکرد که با اون نور کم اینقدر حرارت داشتند و فکر میکرد حالا نورافکن ماشین دیگه باید خیلی داغتر باشه
جالب بود مثل خاطره یکی دیگر از دوستان که پدربزرگشان منتظر بوده موقع غذا پیت روغن را بهشان پیشکش کنند نشان می دهد چقدر انسانهای ساده و بی کلکی بوده اند. خدا رحمتشان کند که الان هم اگر بودند نمی توانستند این همه شارلاتان بازی های مردم را باور کنند.
ارسال یک نظر