۱۳۸۶/۱۲/۲۸

گیاهان بومی


بهار یکی دو سال پیش بود که آقای میلانی در برنامه خانواده تحت عنوان" گذری بر پایین طالقان " به طالقان رفته بود. یکی از همشهریها دسته ای گل چیده بود و در کنار سد راه میرفت. میلانی از او پرسید : اسم گلها را به زبان محلی میدانی؟ فقط رنگهایش را گفت. لذا فکر کردم از این پس که به طالقان میرویم گلها و گیاهان را با نام و حتی المقدور تصویرشان در وبلاگ بگذاریم .فقط خواهشا" تصاویر از نزدیک باشه تا بتوان تشخیص داد. این گونه "پونه " نام دارد که در کنار جوی آب میروید. ضمنا" خوردنی هم هست. با نان و پنیر میچسبد.دوستانی که نمی شناسند یا شک دارند از بزرگتر ها سئوال کنند . یه وقت اشتباهی نخورید کار دستتون بده . توضیحات بیشتر میدانید بنویسید.

کِلُ چهارشنبه

چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری را در طالقان کِلُ چهارشنبه میگویند و آنرا با مراسم خاصی برگزار میکردند و میکنند به این صورت که نزدیکیهای مغرب سه شنبه آخر سال همه مردم به پشت بامهای خود میروند و اگر پشت بام آنها شیروانی باشد در یک گذر گاه عمومی یا یک محل وسیع در داخل کوچه جمع میشوند و مقداری علف های پوسیده و چوب خشک و آت و آشغال خانه در آخر سال و لباس های کهنه و مندرس را کپه میکنند و شاخه های درختهای خشک شده را به صورت آلونک در می آورند و بالای شاخه ها را با سیم به هم میبندند و این علف پوسیده ها را داخل آلونک روی هم می چینند و بعد از تاریک شدن هوا روی آلونک را نفت می پاشند و آتش میزنند که بلافاصله شعله سر میگیرد و گاهی ارتفاع شعله به چندین متر میرسد و از راههای دور دیده میشود . وقتی شعله های آتش فروکش کرد با احتیاط از روی آتش میپرند و با صدای رسا میگویند : تشُک تشُک* سرخی تو از من زردی من از تو و آنوقت که آتش کاملا فروکش کرد در کنار آتش مینشینند و چای درست میکنند و آجیلی که با خود آورده اند قسمت میکنند و در محل هایی که دسترسی به آجیل معمولی نداشته باشند مقداری کشمش ، مغز گردو و توت و تخم کدو را با هم مخلوط میکنند و آنرا بین حاضرین قسمت میکنند . عده ای از جوانان حتی میان سالان که به فرهنگ و سنن ملی علاقه وافر دارند علف و چوب خشک و نفت را بر میدارند و میروند بالای تپه ها و وقتی که هوا تاریک شد و آتش بازی ها ی محل رو به خاموشی گذاشت روی بوته ها و چیز هایی که با خود برده اند نفت میریزند و در ساعت معینی که قبلا با هم قرار گذاشته اند با هم روشن میکنند . بعضی ها شام را هم همانجا صرف میکنند و پس از پایان چهارشنبه سوری فانوس ها را که با خود آورده اند با آتش(کل چهارشنبه ) روشن میکنند و با آواز خوانی رو به خانه می آیند وقتی که به خانه رسیدند فانوس ها را سر درب یا داخل حیاط روشن میگذارند و معتقدند تا پایان سال آینده چراغ منزلشان روشن خواهد ماند و تاریکی در خانه هایشان راه نخواهد یافت.
*تشُک = آتش کوچک
برگرفته از کتاب فرهنگ عامیانه مردم طالقان. تالیف محمد علی اکبریان

لغت

يكي از لغات يا در واقع وسيله اي كه در طالقان استفاده مي شود، تندرآشو (Tondoraashoo) است.
وسيله چوبي بلند كه البته بعدها به دليل ماندگاري بيشتر جنسش از آهن شد. وسيله اي شبيه عصا كه با آن آتش درون تنور را هم ميزدند.
اين كلمه از دو بخش تندر (Tondor) و آشو (Aashoo) تشكيل شده
تندر به معني آتش و آشو به معني به هم خوردن يا به هم زدن
مثل كلمه "حالم آشو گرست (Haalom aashoo garest)" يعني حالم به هم خورد.
البته كلمه آشو به معني آلوده هم هست. مثلاً نفت آشو يعني نفتي

ضرب المثل

دوستان عزيز سلام،
حتماً با فرهنگ غالب مردم طالقان آشنا هستيد. تقريباً بي پرده و رك هستند و گاهي از گفتن كلماتي خاص ابايي ندارند. مثل اين يكي:
هوايي سري سنده گير
(Hawaaie seri Sende gir)
هوايي سر يعني رو هوا
گير هم كه از ريشه گرفتن است.
خودتون معناي كليش رو درآريد!

زبان مادري

پيشتر كه هنوز مادر بزرگم در طالقان بود و من تابستانها تعطيل، خوشحال بودم كه هر زمان كه بخواهم به طالقان مي روم و تا هر وقت كه بخواهم مي مانم. طبيعت زيبا و خاك زيبايش را بي نهايت دوست داشتم و هميشه براي رفتن و رسيدن التهاب، اما ...
اما هرگز زبانشان را دوست نداشتم. گرچه زبان مادريم بود ولي از آن بيزار بودم. دوست نداشتم ديگران در حضور من با يكديگر طالقاني صحبت كنند. نه تنها حاضر نبودم به آن زبان صحبت كنم بلكه با آن مقابله هم مي كردم از مادر و پدرم مي خواستم به زبان فارسي صحبت كنند. پرستيژم را پايين مي آورد!!
بي پرده بگويم خجالت مي كشيدم.
وقتي قرار بود به خانه بازگرديم واي از آن روزي كه ماشين نداشتيم يا پدر مي ماند و ما مجبور بوديم با وسيله نقليه عمومي مراجعت كنيم. دوست نداشتم با آن بوي مخصوص كه تا مدتها همراهمان بود سوار ماشين عمومي شوم.
بي پرده بگويم خجالت مي كشيدم.
وقتي در كلاس مي پرسيدند كجايي هستيد؟ نمي توانستم بگويم طالقان.
بي پرده بگويم خجالت مي كشيدم.
روزگار گذشت. كودكي و نوجواني گذشت. مدرسه و دانشگاه هم گذشت. ديگر درگير كار و در آرزوي يك روز تعطيلي بيشتر و حسرت رفتن و ماندن در طالقان.
اكنون ديگر خجالت نمي كشيدم، حسرت مي خوردم. بي آنكه به زبان مادري ام التفاتي داشته باشم زباني را فراگرفتم كه در هيچ كجاي ايران صحبت نمي‌كردند. براي زنده نگاه داشتن آن زبان مادري ام را قرباني كرده بودم. حسرت مي خوردم، مبادا اين زبان شيرين فراموش شود. حسرت اينكه نسل آينده، كودكان ما ندانند زرچ (Zarech)يعني چه و يا كمنگوش (Kamangoosh)چيست؟
متاثر شدم نه نبايد بميرد.
بي پرده بگويم خجالت كشيدم.
اكنون مي دانم كه بوي طالقان را با هيچ عطري معاوضه نخواهم كرد و مي دانم به جاي آن عطر خاص ماندگار فقط بوي دود بر پيكرم مي نشيند و به جاي خاك سرخش دوده.
وقتي پدرم، مادرم و نياكانم طالقاني بوده اند، پس من چرانباشم. چرا نخواهم طالقاني باشم. اصالت را مي توان از نامش ديد.
اكنون با افتخار مي گويم طالقاني ام.
حالا ديگر مي خواستم صحبت كنم ولي نمي توانستم. از بزرگترهاي خانواده كمك مي خواستم ولي با شناختي كه از من داشتند، گمان مي كردند مي خواهم مسخره كنم!! گرچه بعد از مدتي كه تلاشم را ديدند، كمكم كردند.
اكنون ديگر خجالت نمي كشم با افتخار مي گويم طالقانيم و مي توانم (گرچه نه عالي ) به زبان مادري ام صحبت كنم.
بياييد اين زبان را زنده نگه داريم.

زرچ (Zarech): كبك
كمنگوش (Kamangoosh): قارچ كوهي

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.