۱۳۸۶/۱۰/۰۶

۱۳۸۶/۱۰/۰۲

يك عكس ديگر از امازاده ابراهيم علي


دوستان بسيار عزيزم باز هم سلام

خيلي عجيبه ، اول بايد يك نظر در يكي از كامنت ها بگذارم تا بتوانم پست جديد قرار دهم.

قبلا" از اين امام زاده برايتان عكس گذاشته ام اما اين عكس از نمايي بسيار نزديك تر است و زمان اين عكس هم مربوط ميشود به اواسط ارديبهشت ماه همين امسال.

امام زاده ابراهيم علي در بخش پايين طالقان واقع در روستاي تكيه ناوه قرار دارد و خود اين روستا در پاي كوه زيباي زردِ كمر چون كمربندي سبز ساليان دراز است كه پا برجاست. اراضي اين روستا چشم انداز هاي بسيار زيبايي به چندين روستاي پايين طالقان از جمله سوهان و كش و لهران دارد. و اما بيشتر از خود امام زاده : مكان اين امام زاده تقريبا" در وسط اين روستا قرار دارد و تا آنجا كه بنده اطلاع دارم ابراهيم علي پسر حضرت اباالفضل است كه محل دفن پسر ديگر اين حضرت با نام عبداله در امام زاده عبداله واقع در محله جي بالاتر از سه راه آذري تهران است..

امام زاده ابراهيم علي هر ساله در مراسم مختلف اسلامي پذيراي زوار زيادي از روستاهاي همجوار و استان تهران ميباشد. و نزديك ترين روستاها به تكيه ناوه دو روستاي شهراسر و عاليسر (عاليسرا) ميباشد كه هر دو دنج و زيبا هستند اما از زيبايي و دنجي روستاي بسيار كوچك عاليسر هرچه بگويم كم گفته ام.

۱۳۸۶/۱۰/۰۱

خلاصه.... شد


خلاصه بعد از مدت ها تونستم كه بيام داخل و براتون پست جديد بذارم. مدتي بود كه هركاري ميكردم نميتونستم پست جديد بگذارم

اين عكس مربوط به فروردين سال 86 هست اما بيشتر از فصل بهار فصل پاييز رو به ياد آدم مياره و مكان اين عكس هم جايي است با اسم گز دره از اراضي روستاي آرموت تكيه كه در گذشته طبيعت بسيار بكر و زيبايي داشت.

اميدوارم خوشتون بياد

ضرب المثل هاي طالقاني

تشي پشت ده خاك عمل ميا خاكي پشت ده تش
جواب خود را بگوييد و صحت آنرا در بخش نظرات ببينيد

ذكر يك نكته مهم

جايي كه برروي گوگل مپ به عنوان طالقان معرفي شده است يه جايي بين تهران و قم است كه از همين تريبون تقاضاي اصلاح هر چه سريعتر آن را از مسئول محترم سايت دارم. با تشكر

۱۳۸۶/۰۹/۳۰

پاييز

يك فصل بسيار زيبا در طالقان فصل پاييز است. من خود تا 2 سال پيش در موسم پاييز به طالقان نرفته بودم.ولي عجب مناظري دارد. به عقيده من دوفصل بهار و پاييز از ساير فصول قشنگترند.البته همه فصول قشنگند.در تابستان به علت اينكه آب سطحي كوه ها كه از بارش باران ناشي ميشود كم ميشود طراوت بهاره زود از بين ميرود. در پاييز 3رنگ بر طبيعت حاكم ميشود.1-سبزي به جامانده از تابستان2-قرمز3-زرد . وچه تركيب قشنگي خداوند زيبايي دوست بر روي بوم طالقان پديد مي آورد. شما چه فصلي را دوست داريد؟

۱۳۸۶/۰۹/۲۸

دو كلمه درد دل1




دوستان عزيز شايد فرصت مناسبي باشد دو كلمه درد دل كنم. در بيشتر سايت هايي كه مراجعه ميكنيد و مرتبط با طالقان هستند فقط عكس از طبيعت ميبينيد و بس. در اينكه مناظر طالقان زيبا و دلربا است شكي نيست. اما طالقان بيش از هر چيز نياز به حفظ آنچه پيشينيان ما از فرهنگ وسنن به جا گذاشته اند دارد. ميتوانم به يقين بگويم نسل اينده از طالقان جز نامش نداند. من نمي گويم منتشر كرد عكس از طالقان خوب نيست اما بايد به ابعاد ديگر اين خطه نيز توجه كرد.حركت مسئول محترم سايت در راستاي اشاعه فرهنگ غني طالقان و شناساندن آن جنبشي بس عظيم است.اين فضا ميتواند فرصتي عالي براي تبادل نظر در رابطه با مشكلات طالقان باشد. در فرصتهاي آينده مطالب بيشتري را بيان ميكنم


۱۳۸۶/۰۹/۲۵

عيد قربان

ضمن سپاس از محبت شما، عكس با حجم كم هم نشد.پس فعلا مطلبي از كتاب "فرهنگ عاميانه مردم طالقان" تاليف حاج محمد علي اكبريان (عاطف) كه در سايت به اشان اشاره كرده ايد را نقل ميكنم.اميدوارم مورد پسند واقع شود.
عيد قربان(اضحي):
دهم ذيحجه كه طالقاني ها دست از كار ميكشند به مساجد ميروند و با هم روبوسي ميكنند. نماز عيد به پا مي دارند و به خانه بزرگ خاندان مي روند . و مؤمنين علي الخصوص حاجي ها، گوسفند نر با حداقل سن يكسال و بدون نقص در عضو قرباني مي كنند و گوشت را بين مردم( علي الخصوص مستمندان ) تقسيم ميكنند. 3/1 قرباني از آن صاحبش است. غذا درست ميكند و فاميل و دوستان اطعام ميشوند. عقيده بر اين است كه استخوان قرباني را نبايد دور يا زير دست و پا بريزند. استخوانها را در چاه و يا گودال ميريزند و آن را دفن مي كنند. چون اعتقاد دارند گوسفند قرباني شده در روز قيامت زنده شده و به نظر صاحبش ميرسد و نبايد نقص داشته باشد.

در راه طالقان

دوست گرامی، آقای قاسمی عزیز،
قبل از هر چیز پیوستن شما به جمع اعضای وبلاگ را خیر مقدم عرض می‌کنم.
من برای تست عکس زیر را ارسال کردم و ظاهرا مشکلی وجود ندارد. احتمال دارد که حجم عکس‌های شما زیاد بوده‌است. بد نیست برای امتحان یک بار همان عکس‌ها را با حجمی کمتر بگذارید.
با تشکر
ادمین

دز ضمن این عکس را من در راه طالقان، در نزدیکی آبیک گرفته‌ام.

۱۳۸۶/۰۸/۲۳

تيرماه سيزده

سلام، قرار بود درباره‌ي رسم‌ها بنويسيم. اگر چه به دليل مشغله‌ي زياد نتوانستم به موقع بنويسم و كمي دير شده است اما بد نيست از تيرماه سيزده ياد كنيم. رسم مخصوص فصل پاييز! اين روز در نيمه‌ي فصل پاييز، يعني 15 آبان قرار دارد. كودكان در اين روز يك شال پشمي و يا يك جوراب را از ميان دريچه‌هايي كه قبلا در خانه‌هاي گلي وجود داشت به داخل خانه مي‌فرستادند و صاحب خانه داخل جوراب يا شال نخودچي، كشمش، گردو، سنجد و ... مي‌ريخت؛ آن را تكان مي‌داد تا كودك شال را بالا بكشد. سپس كودكان شادمان به سوي خانه‌ي بعدي مي‌دويدند. شما از تيرماه سيزده چه مي‌دانيد ؟

پاييز و شقايق


هفته‌ي گذشته سري به طالقان زدم و از روي اتفاق با بوته‌هاي شقايقي مواجه شدم كه گل داده بودند. اين مسئله برايم خيلي عجيب بود. راستش نمي‌دانم تاثير تغييرات آب و هوايي طالقان است يا به طور كلي تاثير ذوب شدن يخ‌هاي قطب شمال؟ اميدوارم كارشناسان زيست محيط به مسائلي اين چنين توجه لازم نشان دهند و اگر احيانا كسي علت را مي‌داند بنويسد. اين هم دو عكس از بوته‌هاي شقايق كه شايد ديدن آن در اين روزها كه طبيعت به خواب مي‌رود خالي از لطف نباشد.













۱۳۸۶/۰۸/۲۰

يك نماي زيبا از قله كله سنگ (سمت چپ عكس) و قله دو بُرار(سمت راست عكس)1


دوستان عزيز من سلام

اين هم يك نماي زيبا از دو كوه زيباي دو بُرار و كوه كله سنگ از ظلع جنوبي كه خيلي زيبا هستند

در دامنه كوه دو بُرار (دو برادر) به سمت يال شرقي روستاي دُنبُليد واقع شده و در دامنه كوه كله سنگ به سمت يال غربي روستاي سوهان قرار دارد و ظلع جنوبي اين دو كوه را دو روستاي تكيه آرموت و آرموت زينت داده اند كه در عرصه هاي پايين تر ظلع جنوبي كوه دو بُرار دو روستاي ميراش و آردكان استقرار يافته اند كه هر يك از اين روستاها زيبايي هاي خاص خود را دارد كه به نوبه خود ديدني هستند كه در روستاي ميراش يك امام زاده كوچك و دنج نيز موجود است با نام امام زاده زكريا كه سالانه پذيراي بسياري از زوّار بومي و غير بومي است.

۱۳۸۶/۰۸/۱۶

صداي جيرجيرك


دوستان سلام

محاله كه كسي شب رو در طالقان صبح كرده باشه و با صداي جيرجيرك قريبه باشه.

صدايي كه سراسر آرامش است و خاطره

صدايي كه من به شخصه وقتي به اون صدا گوش ميكنم از اوج آرامش و شادي بغض گلوم رو فشار ميده

صدايي كه خيلي وقتها آخر هفته ها رو به عشق اون ميرم طالقان و وقتي كه شب از راه مياد و وقت خواب ميشه، تويه تراس خونه، زير پشه بند شب ها رو تا نيمه هاي شب به اون صدا گوش ميكنم و خدا رو بارها و بار ها شكر ميكنم

اين عكس يك جير جيرك اصيل طالقان هست كه اتفاقي تويه راه ديدم و سريع دست به كار شدم يه عكس ازش گرفتم تا شما دوستان عزيز اگه از نزديك اين موجود خوش صدا رو نديد بتونيد كه ببينيدش. اميد وارم خوشتون بياد.

۱۳۸۶/۰۸/۱۵

آل و زائوها در طالقان

شاید برای دوستان جالب باشد که قدیما اعتقاد داشتند که جن‌ها خیلی قبل از انسان‌ها آفریده شده‌اند و توانایی‌هایشان از ما آدمها خیلی بیشتر بوده‌است. به همین دلیل هم نام «از ما بهتران» به آنها داده بودند. در میان جن‌ها نیز مثل ما آدمها خوب و بد وجود داشته و مثلا آل که دشمن زنان حامله بوده است از نوع بد و شیطان آن بوده است.
آل از زمره موجوداتی بود که طالقانی ها هم در قدیم به آن اعتقاد داشتند. یکی از خطرات اصلی که در آن ایام زائو را تهدید می کرد همین آل بود و خانواده زائو راه ها و روش های مختلفی برای حفاظت زن حامله و فرزند نوزادش در برابر آل به کار می‌بردند.
به طور مثال گذاشتن یک پیاز بر بستر زن زائو و یا تنها نگذاشتن او... که در جای خود مفید هم بوده است. پیاز به دلیل خاصیت ضدعفونی کننده و میکروب کش مفید بوده و تنها نگذاشتن زائو هم شاید به زائو قوت قلب و آرامش می‌داده است و همیشه کسی برای رسیدگی به او در نزدیکی بوده است...

۱۳۸۶/۰۸/۰۸

جن‌های طالقان

داستان‌های جن‌های طالقان را نمی‌دانم شنیده‌اید یا نه.

من مدتی پیش با یکی از پیرزن‌های خوشزبان و خوش مشرب طالقانی صحبت می‌کردم. صحبت همین چیزها شد. پیرزن گفت که اجنه زن را در سربالایی به گردپایش هم نمی‌رسی اما اگر او را در سرپایینی دنبال کنی می‌توانی بگیریش!

من علت را پرسیدم و او گفت:

پستان‌های اجنه خیلی دراز است و هنگام دویدن در سرپایینی می‌افتند لای پاهایش و زمین می‌خورد. ولی در سربالایی او آنها را می‌اندازد روی دوشش و به سرعت برق بالا می‌رود...

یک پیرمرد طالقانی شهرنشین (و کمی خالی بند :)) هم یک بار بچه که بودم تعریف می‌کرد که: یک روز صبح زودتر از معمول رفتم حمام. تنها من در حمام بودم و دلاک هم چون سرش خلوت بود سنگ تمام گذاشت و علاوه بر کیسه کشیدن و لیف زدن یک دست مشت‌و‌مال (ماساژ) حسابی هم داد. در همین حین با هم گپ هم می‌زدیم و صحبت به همین جن و این چیزها رسید. او اعتقاد نداشت به این حرف‌ها. من روی شکم دراز کشیده بودم و گفتم که: می‌گویند جن‌ها به جای پا سم دارند. او روی من بود و داشت مشت و مالم می‌داد و گفت آقا مگه می‌شه؟! وبعد یک دفعه پایش را آورد جلوی صورتم و گفت نکند منظورتون از سم این باشه؟

پیرمرد می‌گوید: دلاک به جای پا سم داشت، شبیه بز! دوپا داشتم و دوپای دیگر هم قرض کردم و همانطور لخت از حمام زدم به چاک...

خوشحال می‌شوم اگر دوستان دیگری هم داستان‌های قدیمی طالقانی از اجنه‌ شنیده‌اند برایمان تعریف کنند.

۱۳۸۶/۰۸/۰۵

شب چرز

عزيز و نگار عزيز، دوست قديمي بنده، چشم
از شب چرز (با فتحه بر سر حرف چ و حرف ر) شروع كنيم چطوره؟؟
دوستاي عزيز و جوان تر، تا به حال گوشتون به اين اصطلاح خورده؟؟
يك رسم بسيار قديمي و زيبا كه براي مردم طالقان هنوز هم بيدار و زنده است
در شب هاي سرد سال كه فكر و خيال كشاورز ها از زمين و مزرعه و غيره در طالقان راحت ميشد شب ها گرد كرسي هاي تنوري جمع ميشدن و شروع ميكردن از خاطرات قديم صحبت كردن كه اين جمع گرم و دوست داشتني با چند استكان كوچك چاي مادر بزرگ و يه كاسه گردو و كشمش و احتمالا" يه بشقاب برگه زرد آلو يا برگه سيب گرم تر ميشد.
به اين خوردني ها كه پاي شب نشينيهاي شبانه زمستان مياوردن ميگفتن شب چرز كه يادم مياد من عاشق گردوهاش بودم و بيشتر از اون عاشق برگه هاي زرد آلوش.
اين دور همنشيني شبانه يا همون بهتر كه بگم زمستانه هفته اي چند شب برقرار بوده و اونهايي كه بيشتربا هم فاميل بودن يا بيشتر با هم ميجوشيدن بيشتر دور هم جمع ميشدن و اين برنامه هر شب منزل يك نفر بود كه از گذشته ها براي هم صحبت ميكردن و براي آينده برنامه ريزي ميكردن
البته بنده در شعر برف كه درپست هاي قبلي براتون گذاشتم به شب چرز اشاره كردم كه اگه كسي خونده باشه اين شعر رو يا بخونه ياد آور اون شب نشيني ها هست.
يادم مياد كه پدر بزرگ خدا بيامرزم ميگفت در زمان هاي خيلي قديم كه حتي نفت هم به سختي گير ميومد براي نور اين شب نشيني ها از چراغ هاي پي سوز استفاده ميكردن كه دود زيادي هم داشته و اصولا" از اين چراغ هاي پي سوز بيشتر در همين محافل استفاده ميشده و در غير از اين موارد مردم در زمستان ها خيلي زود شام ميخوردن و ميخوابيدن چون نوري نبوده و درست به خاطر همين هم محال بوده كه نماز صبحشون قضا بشه.
ياد اون شبها بخير و ياد پدر بزرگ و مادر بزرگ هاي عزيز بخير

۱۳۸۶/۰۸/۰۴

دوکلام هم از مادر عروس

راستی هم که تعداد زیاد شده‌، گیریم که فقط توی لیست اعضا بالای سردر وبلاگ، اما اسمی که فقط توی لیست باشه بودن نبودنش چه توفیری می‌کنه؟
همین بغل هم نوشته‌ایم که " سایت به منظور جمع‌آوری و در دسترس قراردادن اطلاعات..." خودتان باقی‌اش را بخوانید. حالا بگویید این اطلاعات مردمشناسی و فرهنگی و جغرافیایی و ... را اگر من و شمای عضو اینجا نگذاریم کی می‌گذارد؟
اگر نظر به جمع آوری لیست بود که خوب، موفق بوده‌ایم. یا باید آن نوشته بغل وبلاگ را برداریم و یا اعتراف کنیم که به اهداف تعیین شده نه رسیدیم و نه حتی نزدیک شده‌ایم.
نه این که بگوییم فقط علامه‌ها بنویسند، ولی خوب تنبلی هم عادت کوه‌نشینان سخت‌کوش طالقانی نبوده. حالا گیرم که دیگه کوه نشین نیستیم و دودوگازوئیل شهر رو استشمام می‌کنیم، پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ و خاله‌های نازنین هستند که خاطرات کوه نشینی رو برامون تعریف کنند، خرجش یک تلفن است و بعد یک پست جدید توی همین وبلاگ نوشته می‌شه... خاطره‌ای حکایتی، قصه‌ای به زبان محلی، نسخه‌ قدیمی‌ها برای دلدرد و کمردرد، غذاهای محلی... ماشالله راه بازه و جاده دراز و انشالله قلندرها توی لیست هم بیدار!
گفتیم که رعایت انصاف هم باشه، مثلا همین نوشته آقای حاجیان عزیز یک نمونه‌اش! که اگر نقدا بیشتر از یک عکس در توبره نیست لااقل دو کلام هم زیرش مرقوم کنیم تا انگیزه گفتگویی و بده بستان اطلاعاتی بشه.
ما هم یک قدم برمی‌داریم و می‌گوییم سرتیتر صفحه اول سایت که چندماهی است به تصویر آقای اکبریان مزین است از این پس جایش را به اینگونه نوشته‌های اعضا خواهد داد.
حالا این گوی و این میدان.

۱۳۸۶/۰۸/۰۳

تيغ زيبا


دوستان عزيز سلام

بنده هم با نظر سركار خانم محمودي موافق هستم و در اولين فرصت در اين خصوص اقدام خواهم كرد انشااله. اما قبل از اون تا قبل از فصل سرما قصد دارم چند عكس بسيار زيبا رو كه تهيه كردم براتون ارسال كنم.

اولين عكس همين هست كه داريد مشاهده ميكند كه اسم اين عكس رو گذاشتم تيغ زيبا. اين عكس مربوط ميشه به اگه اشتباه نكنم اواخر خرداد همين امسال كه از ساحل درياچه روستايه آرموت تكيه تهيه كردم. بنده اسم اين تيغ به خاطرم نمياد اگه كسي ميدونه به ما هم بگه تا مستفيد بشيم.

دعوتي نو

سلام دوستان عزيز
خوش‌بختانه تعداد دوستاني كه در وبلاگ عضو شده‌اند بيش‌تر شده‌است. اميدوارم كه از نظر كيفي نيز به شكلي روزافزون شاهد پويايي وبلاگ شويم . راستش ديدن عكس‌هاي زيبايي كه در اين‌جا مي‌گذاريد رنگي تازه به زندگي شهري و دودگرفته‌ي ما مي‌دهد اما كافي نيست. مي‌خواستم از تمامي شما عزيزان كه احساس مسئوليت مي‌كنيد و به طالقان دل‌بسته هستيد، دعوت كنم تا در نوشته‌هاي بعدي خود از روستاهايي كه مي‌شناسيد بنويسيد. مثلا درباره‌ي آداب آن و يا تعداد جمعيت ساكن و مهاجر و يا افراد سرشناسي (هنرمند، محقق، نويسنده، خوشنويس و ...) كه زادگاه مادريشان روستاهاي طالقان است. بگذاريد تا ديگران نيز با اين عزيزان آشنا شوند. يك زندگي‌نامه‌ي كوچك همراه با حوزه‌ي فعاليت آنان مي‌تواند در آينده خود تبديل به يك بانك اطلاعاتي براي كل طالقان شود. پس بيايم با همديگر روستاهاي خود را بيش‌تر به دوستان معرفي كنيم.
باسپاس فراوان

۱۳۸۶/۰۷/۱۴

بهار طالقان



بهار طالقان کوتاه است. اما دگرگونی طبیعت طوفانی و انقلابیست. گویی چهره زمستانی طبیعت در چشم به هم زدنی تغییر می‌یابد و شکوفایی و سرسبزی فراگیر می‌شود.
کسانی که طالقان را فقط در فصل های دیگر دیده باشند به سختی می تواند بهار آن را مجسم کنند.
عکس‌ها را بهار پارسال گرفته ام. روزی زیبا را با پدر عزیزم در دل طبیعت داشتیم.
تصاویر از منطقه‌ای در نزدیکی دنبلید (نفت سنگ) گرفته شده‌اند. امیدوارم مورد پسند دوستان قرار گیرند.

۱۳۸۶/۰۷/۰۴

كشرود

سلام دوستان
وقتي به گذشته ها نگاه مي كنم حسرت روزهايي را مي خورم كه از دست داده ام . زماني حتي از بوي طالقان نفرت داشتم بوي سرگين چهارپايان، بوي آتش و هيمه و ...وقتي قرار بود به طالقان برويم آنقدر ناراحت مي شدم كه حدي نداشت ولي حالا عاشق بوي سرگين طالقانم و بوي هيمه در صحرا و حالا مجالي پيش نمي آيد تا ساعتي در آن بهشت خرم باشم . يادم ميآيد آخرين باري كه به طالقان رفتم بعد از دوراهي قشلاق سرم را از ماشين بيرون آورده بودم تا هواي پاك و دوست داشتني آن را بيشتر وارد ريه هايم كنم دوست داشتم حتي لحظه اي را از دست ندهم وقتي عكسهايي را كه خواهرم از طالقان گرفته بود ديدم بغض كردم و زماني كه سايت عزيز و نگار را ديدم اشك در چشمانم حلقه زد و هنگامي كه كتاب طالقاني سرود را خواندم اشك ريختم و تازه فهميدم چقدر چقدر به طالقان وابسته ام و چقدر آنجا و مردمانش را دوست دارم.
آنوقتها كه پدر و مادرم با مادرانشان طالقاني صحبت مي كردند چندشم مي شد و حالا افسوس مي خورم چرا نمي توانم طالقاني صحبت كنم و افسوس مي خورم كه تا نسل فرزندان ما ديگر كسي طالقاني نميداند و باز هم گريه ام مي گيرد.
طالقان دوستت دارم خاكت را، آب زلالت را ، كوههايت را ،گلهاي وحشي صحرايي ات را، گل زردهايت، درختهاي تبريزي و گردويت را همه و همه را دوست دارم و مي پرستم

۱۳۸۶/۰۶/۱۲

معرفي كتاب : " بگشا پنجره را"



سلام دوستان و طالقانيهاي عزيز

شرح زير مربوط به كتا ب شعر پدرم است. همانطور كه احتمالا عده اي از

نام فاميل ما مي توانند حدس بزنند صمغ آبادي هستيم. اين كتاب در كتابفروشها موجود است و در صورتي كه تمايل به تهيه آن از طريق ما داشتيبا من تماس بگيريد.

سبز باشيد و سربلند






عنوان:بگشا پنجره را ...
اثر: مهدي قورچيان
تیراژ: 1000 جلد
قطع: رقعي 144صفحه
نوبت چاپ اول: 1386
طرح روی جلدو صفحه آرايي: فاطمه قورچيان
قيمت: 1700 تومان
انتشارات راستين ، پخش كتاب نوين : خيابان انقلاب ، خيابان لبافي نژاد، بين فخر رازي و دانشگاه، كوچه اسلامي بن بست اول ، پلاك 12 تلفن: 66952490-66400026

به نام حضرت دوست
اين كتاب كه پس از ده ها سال اولين اثر منتشر شده ازمهدي قورچيان است، در دو بخش تنظيم شده است. فصل اول شامل اشعار كلاسيك در موضوعات متنوع چون عرفان عشق ، هجران.. است. فصل دوم كه 50 صفحه آن را در بر گرفته از نقاط قوت اصلي اين كتاب به شمار مي آيد. اين فصل شامل داستانهاي زيبائي است كه به صورت شعر در آمده اند. اين اشعار داستاني كه در كمتر ديوان شعري ديده مي شوند حاوي نكات اجتماعي، اخلاقي و .. هستند . اين مجموعه شعر به زباني ساده، زيبا و روان نگاشته شده است.

مقدمه كتاب:
به ياد روزهاي كودكي ..
اي نام تو بهترين سرآغاز بي نام تو نامه كي كنم باز
با نام تو آغاز مي كنم، باشد كه هر نفس و قدممان سر شار از عطر و بوي تو باشد. قصد ندارم قلم فرسايي كنم چرا كه سادگي سرشار از زيبايي خالص است.
سالهاست كه پدر مي نويسد، در تنهايي اش، گاه وقتي شبها بي خواب مي شود و گاه روزها كه از زمانه دلتنگ است. دلي دارد به وسعت آسمانها،" تكه ناني و سر سوزن ذوقي."

"غريب نيست هر آنكس تو را زجان بپرستد
چرا كه جسم و تنش بوي آشناي تو دارد"
(ص23 تو كيستي؟)

از كلامش عشق مي بارد و از قلمش ايمان و آرزويي جز اين ندارد كه اشعارش چراغ راهي براي بازماندگان گردد زيرا كه معتقد است اينگونه سعادت ابدي خواهد يافت.
پس از سالها اين اولين گلچين شعرش است كه به چاپ رسيده است، باشد كه گاه گاهي ورقي بزنيد و كلامش روحتان را سرشار سازد.
"مدد نماي خدايا كزين قصيده سرا دري ز خير كنم بر روي خلايق باز
تو رهنمايي و اشعار من چراغ به راه پناه بر تو برم اي كريم بنده نواز
مدد نماي كه مهدي نمايد اين ره طي
كه عمر كوته و فرصت كم است و راه دراز
مرجان قورچيان
تعدادي از اشعار اين كتاب :


بگشا پنجره را

بگشا پنجره را ديدن تو آمده ام
دم صبح است به گل چيدن تو آمده ام
ديده ام وقت خراميدنت آهو روشي
به تماشاي خراميدن تو آمده ام
خانه ات معبد من هست و تو معبود مني
من در اينجا به پرستيدن تو آمده ام
بهر آرامش دل نيست مرا ماوايي
ازره دور در اين مامن تو آمده ام
خسته از محنت دنيا همه خارستان است
پاي پر آبله در گلشن تو آمده ام
آنچنان خانه دل وحشت تاريكي داشت
به سوي بارگه روشن تو آمده ام
سينه را كرده ام آماج بلا در ره عشق
بهر نوميدي اهريمن تو آمده ام
مهدي از منزل تو عطر گل ياس شنيد
بهر بوييدن عطر تن تو آمده ام


يم عرفان

آمدم تا از فراغت ديده را گريان كنم
نيستم طاقت كه اشك ديدگان پنهان كنم
آمدم تا قطره گردم در يم عرفان تو
قطره هاي كوچكم را غرق در عرفان كنم
از برايت گل ز بستان وفا آورده ام
خانه ات را از سر اخلاص گلباران كنم
گفته بودي گر تورا درديست در اندر جسم و جان
نزد من آ تا كه دردت از وفا درمان كنم
درد عشقت مي كشد مارا طبيبا مرهمي
مرهمي ده تا دواي درد جسم و جان كنم
گر مرا شايسته ميداني كه قربانت شوم
رخصتم ده تا كه خود را در رهت قربان كنم
شمع مشتاقان تو اندر كدامين محفل اند
خويشرا پروانه اندر شمع مشتاقان كنم
اي خوش آن روزي پذيراي دل مهدي شوي
ياتو باشي ميزبان يا من تورا مهمان كنم

تو بينم
هر جا كه روم قامت دلجوي تو بينم
پا بر سر هر كو بنهم روي تو بينم
هر شانه كه بينم به سر زلف پريشي
هم دست تو هم شانه و هم موي تو بينم
هر گاه هلال مه نو در نظر آرم
گويي كه هلال مه ابروي تو بينم
گر سوي گلستان بنهم پا به تفرج
در جلوه گلها همه جا روي تو بينم
آنگه كه رسد وقت و كنم قصد عبادت
اي قبله نما قبله خود سوي تو بينم
هر رايحه خوش كه مشامم بنوازد
از روي تو و خوي تو و بوي تو بينم
هر جا سخن از سحر و فسون وغم هجر است
آنجا به عيان نرگس جادوي تو بينم
هرجا شنوم من سخني ار لب شيرين
لعل لب شيرين سخنگوي تو بينم
هر فتنه كه به زندان بلايم بكشاند
از ديده فتان بلاجوي تو بينم
از جور زمان خسته شوم رو به تو آرم
شاهين عدالت به ترازوي تو بينم
مهدي هوس ديدن روي تو نموده
از پرده برون آ كه گل روي تو بينم


باغ را آذين دهيد
رهروان گم گشته ام ره بر من مسكين دهيد
درد جانسوزمرا با يك دوا تسكين دهيد...
رهگذر عمر
"ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم"
ليك از زمانه محنت بسيار ديده ايم
خود را درون بحر خروشان زندگي
در قايق شكسته گرفتار ديده ا يم...

سيما و طاهر(از فصل 2)
آسمان زد رعد و برق ونم نم باران گرفت
سبزه زيباتر شد و آلاله بهتر جان گرفت
نور خورشيد از پس ابر سيه چون چلچراغ
كرد روشن جويبار وسبزه و گلزار و باغ
از پس آن تيرگيها روشني ها شد پديد
عاشق دلداده آنجا انتظاري مي كشيد...


براي تهيه كتاب با ايميل parsehtravelgroup@yahoo.com
مكاتبه كنيد

۱۳۸۶/۰۵/۲۵

taleghane ziba




دوستان عزيز سلام

اين هم يك عكس بسيار زيبا از طالقان عزيز كه آخرين عكس اين حقير براي شماست عزيزان هست

عكس هاي قبلي براي بار سوم هم از وبلاگ پاك شده.

بنده عكس ها رو با علاقه تمام براي شما عزيزان تهيه ميكنم و با سختي بسيار (با سرعت كم اينترنت در ايران) در وبلاگ قرار ميدم اما هر از چند گاهي همه ازوبلاگ پاك ميشه كه اينطوري خستگي به تن ميمونه

به اميد ديدار همه شما همشهريهاي عزيز

۱۳۸۶/۰۴/۳۰

سرزمين من

همه چيز در اين سايت و وبلاگ بود جز شعري عاشقانه كه وقتي ميخونيم هم طالقان عزيز رو به ياد بياره و هم عزيز و نگار رو، كه بي ترديد ميتونه تداعي گر عشق باشه. اين بود كه يكي از شعر هاي خودم رو اينجا براتون آوردم با نام برف كه خوندنش خالي از لطف نيست. به نظر اين حقر ميتونه به ياد آور خيلي از خاطرات گذشته براي خيلي از همشهري هاي عزيز باشه!
تقديم به دوستي عزيز و تمام طالقاني هاي عزيزم

برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
و مرا در پشت يك پنجره نيم باز
به تماشا نشانده است
و با تمام شرمي كه دارد
بوسه هايي ميزند، برگونه هايم گهگاه
اما چه زود از خجالت آب ميشود
برف
سكوتش مرا خواند
برف
آرامشش مرا برد، به سرزميني ديگر
به سرزميني پر از برف
آنجا گرچه از ما دور است و زمستانهايش طولانيست، اما
دل هاي مردُمش گرم
و نفسهايشان داغ
و سرشار از مهر، دوستي و صفاست
گرچه هيزم هاشان تر
گرچه دشتها پر برف
در گوشه كنارش هنوز
خانه هايي از گل و خاك
با همان ديوارهاي ستبر، برپاست
سنگ، خاك، چوب
زينت گر هر خانه عشق
چراغان شده با نور تنور
عطشان شده با هيزم سرخ
***
در خيالم آرام، آرام، شب ميرسد از راه
دزدِ پاپوش، شده اين برف ولي
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
اندكي گردو
با دو استكان كوچك چاي
و صداي ني آن مرد قديم
و زيباتر از آن، كرسي داغش داغ
شب نشين بودن من باتو
با صاحب آن خانه چه كيفي دارد
***
شب طولاني در پيش و گرم تر از هرچه در اين دنياست
خط نگاه من و توست
و گرمي دستاني در دست، كه آتش زن دلها شده است
و صورت گر جان من توست
***
هياهويي خاموش
در پس اين خانه گلي
برپاست هنوز
برف را ميگويم برف
مي بارد، نرم، نرم، آرام، آرام

۱۳۸۶/۰۴/۱۷

نمايي ديگر از روستاي موچان ديد از جنوب شرق


اين عكس از موچان كه ديد آن از ظلع جنوب شرق ميباشد از بلنديهاي جير عاليسر (عاليسر پايين) يا قبرِ جير گرفته شده

البته با زوم 12 اپتيكال. به نظرم چشم انداز زيبايي داره اين منطقه (جير عاليسر) البته خود روستاي موچان هم روستاي بسيار بسيار بسيار دنجي است كه هرچه از آرامش آن گفته شود كم است. در ضمن بابت عكس هاي قبلي كه از وبلاگ حذف شده نيز عذر خواهي ميكنم وسعي براين است كه آن عكس ها براي مديريت سايت مجدد ارسال شود..

۱۳۸۶/۰۴/۱۴

انتظار تا چند؟

يكي از دلايل بزرگ مهاجرت روستانشينان طالقان به شهر‌ها نبود امكانات رفاهي و از آن مهم‌تر نبود كار براي جوانان است. امروزه به هر روستايي كه سر بزني و از اهالي درباره‌ي جمعيت ثابت روستا بپرسي اغلب با عددي زير ده مواجه خواهي بود. بيش‌تر آنان هم كهن‌سال هستند و آن‌قدر به سرزمين مادري خود وابسته‌اند كه برايشان مهاجرت معنايي ندارد. اگر دولت اقدامي جدي براي برطرف كردن مشكلات روستانشينان برندارد تا ده سال آينده طالقان در زمستان سرزمين ارواح خواهد شد.
يكي از اين مشكلات خرابي جاده‌هاي طالقان است. در حال حاضر دهات پايين طالقان به علت برپايي سد طالقان دچار سختي‌هايي در رفت و آمد شده‌اند. اين مشكل چند صباحي است كه براي پايين طالقاني‌ها به‌وجود آمده‌است و بارها نيز نسبت به خرابي شدن جاده‌هاي خود اعتراض كرده‌اند. در صورتي‌كه اهالي روستاهاي بالا طالقان اصلا جاده‌ي آسفالت نداشته‌اند و از دير باز رفت‌و‌آمد در اين جاده‌ها واقعا مشكل و دردسر‌آفرين است. جاده‌اي كه عرض كوچك دارد و و پر از دست‌انداز و چاله‌هايي گاه عميق است كه رفت و آمد سواري‌هاي كوچك را تقريبا غيرممكن مي‌سازد. تصور زمستان و برف‌هاي سنگين اين منطقه در جاده بسيار ترسناك و غيرممكن به نظر مي‌رسد.
وجود كارگران و ماشين‌هاي جاده‌سازي در بخش‌هايي از جاده‌هاي ياد شده كمي اميدوار كننده است كه بالاخره تا چند ماه ديگر جاده درست خواهد شد. اما وقتي از اهالي درباره‌ي جاده پرسيدم گفتند حدود 7 سال است كه طرح گسترش و آسفالت كردن جاده‌هاي بالا طالقان (به همراه خودياري روستاييان!) در دست اقدام است و به طور جدي حدود سه سال است كه روي اين جاده‌ها كار مي‌كنند. آن‌چه كه به چشم مي‌آيد بسيار كند و ناچيز است. ماشين‌هاي گسترده‌سازي جاده در بخش‌هايي كه بستر زمين و جاده خاكي‌است عرض جاده را گسترده‌اند اما در بخش‌هايي كه بستر زمين صخره‌اي و سنگي است اصلا كار نشده‌است. اين وضعيت به صورتي است كه در بخش‌هايي از جاده‌ي گته‌ده به بالا جاده آن‌قدر عرض كوچكي دارد كه يك طرفه است و اگر دو سواري در جهت‌هاي مخالف به هم برسند يكي از آن‌ها بايد آن قدر عقب برود تا جايي براي كنار كشيدن خودرو و باز شدن راه براي خودرو ديگر ممكن شود. گاه جاده آن‌قدر كم عرض و سست است كه بايد با وحشت از آن منطقه عبور كرد و دست به دامان خدا و پيامبر شد كه جاده در بستر رودخانه‌ي خروشاني كه در عمق دره جاري است ريزش نكند. پرسش من اين‌جاست كه چرا طرح‌ها و پروژه‌هاي عمراني اين‌قدر طولاني و كش‌دار اجرا مي‌شود؟ مگر در برنامه‌هاي دولت توسعه و عمراني روستاها وجود ندارد؟ چرا امكانات اوليه روستانشينان تامين نمي‌شود؟ اميدوارم اين نوشته فرصتي را ايجاد كند تا مسئولين با جديت بيش‌تري براي آبادي طالقان كوشش كنند.
اين‌روزها در هر جا كه بنشيني سخن از آبادي طالقان، جذب گردش‌گر و سرمايه‌گذاري در اين منطقه است. پيست اسكي و تله‌كابين روياهايي است كه زمزمه مي‌شود. جا دارد كه از خود بپرسيم كداميك از آين‌ها ضروري‌تر است. و آيا مسئولين بر اساس ضرورت اقدام مي‌كنند؟ با توجه به اين كه كارآيي طرح جذب گردش‌گر خود سخني مفصل مي‌طلبد، حتا اگر موافق طرح باشيم بايد پرسيد كه آيا بايد جاده‌اي مناسب وجود داشته باشد تا مردم از آن عبور كنند يا خير؟ و مخلص كلام اين كه دوصد گفته چون نيم كردار نيست. آقايان به جاي تبليغات كمي هم عمل‌گرايي را در دستور كار خود قرار دهيد!

۱۳۸۶/۰۴/۰۹

دل گپي خودماني

الهي دردُ دل دارُم تييِي بَ
به جز تو مُن بُگُم دردُم كييِيﹾ بَ
تويي كه چارَه مِيني دردُ رنجُم
كه بيشيَن غيرَ درگاهُت چييِيﹾ بَ
سلام به دوستان عزيز
اشعار فوق كه به گويش طالقاني هست رو از كتاب "دل گپي خودماني" سروده تيمور توكلي براتون نوشتم. پيش خودم گفتم شايد شما دوستان هم بخواهيد اين كتاب رو داشته باشيد كه مربوط ميشه به انتشارات مِلِرد و فكر كنم بشه از تو كتاب فروشي هاي انقلاب پيداش كرد. كتابي است با اشعار نسبتا" جالب كه بعضي اونهاآدم رو به ياد خاطرات دوران كودكي مي اندازه. راستي، گفتم خاطره يادم افتاد به يك دوست قديمي كه مدت هاست ازش بي خبرم. اي كاش حالي از ما ميپرسيد.

۱۳۸۶/۰۴/۰۳

امام زاده آقا ابراهيم علي واقع در روستاي تكيه ناوه




يك نماي جالب از امام زاده آقا ابراهيم علي ديد از سمت غرب

راستي، خدمت دوستان عزيز عرض كنم كه يواش يواش تويه اين وبلاگ دارم احساس تنهايي ميكنم.

اين حقير و همه همشهري هاي عزيز بسيار خوشحال ميشيم اگه حضور بقيه دوستان رو هم در وبلاگ ببينيم

شاهرود




اين عكس از شاهرود از روي پل گلينك به سمت غرب گرفته شده كه اگه كمي دقت كنيد منتهي اليه رود خانه درياچه سد رو هم ميتونيد ببينيد و تاريخ عكس هم مربوط ميشه به نوروز 86 و واقعا" جاي همه دوستان خالي بود. حجم آب به قدري زياد بود كه احساس ميكردي پل زير پات ميلرزه و صداي غرٌش اون باعث ميشد كه صدا به صدا نرسه.

خدايا تو را سپاس براي اين همه شكوه و زيبايي كه ما را ارزاني داشتي

۱۳۸۶/۰۳/۰۵

راهی برای بهترکردن عکس‌های طبیعت

تا همین یکی دوسال پیش دیدن چند عکس زیبا از مناظر طالقان کار ساده‌ای نبود. ولی به برکت دوربین‌های دیجیتال روزبروز عکس‌های زیبا از مناظر و طبیعت طالقان بیشتر می‌شود.می‌خواهم در اینجا یک پیشنهاد کوچک برای بهتر شدن این تصاویر بدهم.
یکی از مشکلات عکاسی از طبیعت تفاوت کنتراست بالا در سوژه است. عکاس‌های حرفه‌ای برای رفع این مشکل معمولا از دو شیوه استفاده می‌کنند:
1- استفاده از فیلتر به هنگام عکاسی (که نتیجه بهتری دارد از راه دوم)
2 - در صورتی که به دلایلی نشود از فیلتر استفاده کرد تلاش می‌شود که با کار کردن روی عکس این اشکال را در حد ممکن برطرف کرد.یکی از روشهای کار کردن روی عکسی انچنین در قدیم درست کردن یک نگاتیو برعکس بود و بعد با قرار دادن آن روی نگاتیو اصلی عکس را چاپ می‌کردند.این روش محتاج ساعتها و بلکه روزها کار در تاریکخانه عکاسی بود.امروز اما با کمک تکنیک دیجیتال این کار را می‌توان با چند کلیک ساده انجام داد و نتیجه آن نیز بلافاصله قابل رویت است.من به طور مختصر این روش را در نرم‌افزار فتوشاپ توضیح می‌دهم:

1- عکس مورد نظر را در فتوشاپ بازکنید و بعد یک لایه جدید از عکس خود درست کنید. برای این کار بروید روی منو Layer و بعد گزینه Duplicate Layer را انتخاب کنید
2- در قسمت Layer (پایین سمت راست) برای نوع Layer گزینه Overlay را انتخاب کنید.
3- در منوی Image گزینه Invert را انتخاب کنید (دقت کنید که به هنگام این کار و همچنین در تمام قدم‌های بعدیLayer بالایی انتخاب شده باشد) در اینجا رنگ‌های عکس برعکس می‌شود ولی مهم نیست و کمی صبر کنید و این مشکل برطرف خواهد شد.
4- به منو Filter بروید و در آنجا گزینه Blur و بعد زیرگزینه Gaussian Blur را انتخاب کنید. مقدار آن را بسته به عکس و مشاهده خود بین 10 تا 80 بگذارید.
5- به قسمت Layer بروید و Opacity و Fill را آنقدر تغییر بدهید(بین 0 تا 100) تا عکس شکل دلخواه شما را بدست بیاورید
6- در صورتی که از نتیجه راضی نیستید قدم چهارم و پنجم را آنقدر تغییر بدهید تا به تعادل و نتیجه دلخواه برسید.

من برای نمونه کار عکس زیبای دوست عزیزم، آقای حاجیان را به این ترتیب عوض کرده‌ام که تفاوت را در زیر می‌بینید.




۱۳۸۶/۰۱/۱۳

نگارخواني

نگارخوانی با صدای زنده‌یاد سردشتی:

تصاويري از طالقان و روستاي ميناوند

سلام
به عنوان يه بلاگر و يه عكاس تجربي تصميم گرفتم اولين پست و يادداشتي كه در وبلاگ عزيز و نگار مي ذارم دو عكسي باشه كه در خردادماه سال قبل از روستاي ميناوند و سد طالقان گرفتم.


اين عكس رو خيلي دوست دارم. ابرهاي زيبايي كه در آسمان روستاي ميناوند طالقان با رنگ بندي هاي شون يكي از بكرترين تصاوير رو بر كوههاي برفي البرز خلق كردند.

اين هم يك عكس ديگه از طيف نوري كه غروب خورشيد روي آبهاي سد طالقان ايجاد كرده.
اين عكس ها اواسط خردادماه سال قبل گرفته شده!
اينجا مي تونيد عكس هاي ديگه من رو ببينيد كه البته تعدادي از اونها به طالقان اختصاص داره : (كليك كنيد)

۱۳۸۶/۰۱/۱۰

كدام طالقان؟

نمونه یک آگهی برای فروش زمین در طالقان

سد طالقان تغییرات عمیقی در منطقه با خود آورده است. ولی این آغاز کار است و دگرگونی های ناشی از ساخت سد و به آب اندازی آن را بسیار بیشتر در آینده ای نزدیک مشاهده خواهیم کرد. از طالقانی که می شناسم و می شناسید تا چند سال دیگز نشانی بر جای نخواهد بود.
این تغییرات از اکنون از اطراف سد شروع شده است. عمق این تغییرات هنوز چندان آشکار نیستند، اما از هم اکنون کشمکشی مخفیانه در میان عوامل ذی نفع برای سنگین کردن کفه ترازوی تغییرات به نفع جبهه خودی جریان دارد. خطوط اصلی این جبهه بندی را شاید بتوان در دو دسته بزرگتر تقسیم کرد:
1- طالقان به عنوان محیطی برای گردشگری که بخصوص به خاطر نزدیکی‌اش به تهران 12 میلیونی جالب و درآمدزا است.
2- طالقان به عنوان منطقه صنعتی که به خاطر کارآفرینی آن در منطقه مورد توجه مسئولان محلی است.

متاسفانه خود طالقانی‌ها کمتر در تصمیم‌گیری‌های آینده این منطقه تاثیرگذار هستند. مردم طالقان که شاید آنها را نیز بتوان به دو دسته بزرگتر تقسیم کرد واکنش‌های متفاوت و خواست‌های متفاوت در برابر این تغییرات دارند.
گروه اول اکثریت طالقانی‌ها را شامل می‌شود که دیگر ساکن طالقان نیستند و تنها تابستان‌ها و یا در تعطیلات به آنجا می‌ایند. این بخش از طالقانی‌ها هر چند خواهان امکانات رفاهی مانند گازرسانی، آب و برق و بخصوص جاده کشی هستند، ولی در عین حال آنها خواهان حفظ خلوتی طالقان و بکر و قدیمی ماندن آن نیز می‌باشند.
اما گروه دوم که طالقانی‌های هنوز مقیم طالقان را شامل می‌شود که اکثرا افراد مسن‌تر هستند خواهان گسترش شهریت در طالقان هستند تا از امکانات شهرنشینی و منجمله کارآفرینی حاصل از آن استفاده کنند.

در هر صورت تصویری که به اسم طالقان می شناسیم به زودی گذشته ای دور خواهد بود که شاید بعدها برگردیم و به حسرت از آن یاد کنیم. اما حسرت چنان که می‌دانیم سودی ندارد و شاید به جای حسرت باید آستین‌ها را بالا زد و از هم اکنون آگاهانه اندیشید که ما کدام طالقان را می‌خواهیم و بعد تلاش نمود تا نغییرات آتی در مطلوب ترین بستر ممکن جاری گردند.
اما ماجرا را سیاه یا سپید هم نکنیم! وقتی می‌گوییم منطقه گردشگری منظورمان چه جور گردشگری است؟ به قول خانم (آقای؟) نوشید محمودی در نوشته قبلی چیزی مانند کلاردشت در نظرمان است یا نوعی گردشگری که با بافت اقلیمی طالقان همخوانی داشته باشد و وقتی می‌گوییم کارآفرینی منظورمان این است که وضعیتی که در هشتگرد و نظرآباد حاکم است به طالقان نیز تعمیم داده شود و یا هدف نوعی از کارآفرینی است که با احتساب شرایط و ارزش‌های این منطقه تاریخی به اجرا گذاشته می‌شود...
... و در نهایت باید دید که کدام یک از راه‌های توسعه نام برده پایدارتر و آینده نگرانه‌تر است. من در نوشته بعدی سعی می‌کنم وارد این جزئیات شوم.

۱۳۸۶/۰۱/۰۸

آدمي‌زاد تو هستي؟

چندي پيش تصميم گرفتم که از فضاي خفه و دود گرفته و نا به‌هنجار شهر به دامان پرمهر طبيعت بروم، به سرزمين مادري ام؛ جايي که هميشه به نوعی الهام بخش فکرهاي خوب و نگاهي زيبا به آينده بود؛ و تصميماتي تازه برايم به ارمغان مي آورد. با تصويرگذشته جاده پُر پيچ وخم کوهستاني را پيش مي‌رفتم و هر لحظه از تصور اين‌که ساعتي ديگر در منطقه‌اي پاک و زيبا خواهم بود در پوست خود نمي‌گنجيدم.
صبح زود بود و من همراه با طلوع خورشيد پيش مي‌رفتم. کل فضا آغشته به بوي علفِ و خاك شبنم‌خورده بود كه شوق مرا بيش‌تر و بيش‌تر مي‌کرد. جا به جاي جاده گله‌هاي گوسفندان با سگ‌هاي بزرگ و چوپاناني كه به سوي کوه روان بودند ديده مي‌شدند و من زير لب همراه با آنان شعر محلي سيما بينا را زير لب زمزمه مي‌كردم: گوسفندان را به صحرا برده و هي‌‌هي كُنم؛ و گاه سکوت جاده را نواي پرنده‌اي سحر‌خوان می‌شکافت. در تمام جاده فکر مي کردم طبيعت چه‌قدر غني، پُرشکوه و رازآميز است.
عاقبت به مقصد رسيدم و به سمت ده رفتم. با ديدن سکوهاي جلوي خانه‌ي مادربزرگ، بوي مهرباني‌اش در ذهنم مي‌پيچد و عادت پدربزرگ را به یاد می‌آورم که هميشه از آب تازه‌ي چشمه براي نوشيدن استفاده مي‌کرد، راهم را به سوي چشمه کج مي کنم. جاي دخترکان اََفتو به دوش، انبوه زباله چشمه را پوشانده، بطري‌هاي پلاستيکي نوشابه دهن کجي مي‌کنند و جيغ درختان و ناله‌ي چشمه را مي‌شنوم. هر چه پيش‌تر مي‌روم تصويرهاي جديدي تابلوهاي زيباي پيشين را پس مي‌زنند مثل اين‌که مُشتي رنگ بر تابلويي زيبا و بي‌نظير بپاشند. بغض گلويم را فشار مي‌دهد و راه را براي سلام کردن به اهالي ده مي بندد. ديگر نه بوي ناني درکوچه‌هاست و نه شوق و فرياد کودکان که به فضاي کوچه‌ها زندگي ببخشد. کاملاً نااميد شده‌ام، بي‌هدف به راهم ادامه مي‌دهم و سر از«گٌر» - آبشار زيباي ده‌امان- در‌مي آورم بدون هيچ وقفه‌اي به پايين مي‌روم و سراشيبي آن را تقريبا مي‌دوم...
خداي من! اين‌جا هم؟ اشک‌هايم سرازير مي‌شود. آبشار به آن زيبايي را انبوه زباله‌ها ُپر کرده‌است: از پوست هندوانه و خربزه تا پاکت خالي اشي مشي وته‌سيگار و ... زماني اين جا مأمني براي مردان هنرمندي بود که به دور از جريان روزانه‌ي زندگي قرآن را درکنار موسيقي ناب طبيعت (صداي ريزش آب، نواي عاشقانه‌ي بلبلان کوهي و پرواز پرندگان شکاري) به خطي خوش کتابت مي‌کردند و امروز گروهي از مردمان با فرهنگ و دانش آموخته با اتومبيل‌هاي شخصيِ نه چندان ارزان قيمت به اين‌جا مي‌آيند، لحظه‌اي از زيبايي آبشار لذت مي‌برند و دمي بعد به او انبوهي از زباله‌هاي خود را هديه مي‌دهند!
آيا ما انسان‌ها واقعا قاتل نيستيم؟ قاتل هرچه زيبايي و پاکي؟ بعد هم هر کداممان پاي صحبت کردن که مي‌شود، سخنران خوبي مي‌شويم و مي‌گوييم بله، درست است. يا گواهي مي‌دهيم كه اروپا و امريکا بهشت موعود است. کيست که از خود بپرسد « تو» براي سرزمينت جز ويراني چه کرده‌اي؟ كدام‌يك از ما نسبت به محيط زيست برخورد مسئولانه‌اي دارد؟ چه‌كسي خود را امانت‌دار طبيعت مي‌داند كه در پايان زندگيش بايد آن را زيبا‌تر و گسترده‌تر از ديروز به آينده‌گان ببخشد؟ نسل گذشته برايمان ساخت چون معتقد بود ديگران کاشتند و ما خورديم. ما ويران مي‌سازيم چون معتقد به سنت‌هاي خوب خودمان ديگر نيستيم. تنها هر يك از ما به ُبرد خويش مي‌انديشد و غافل از اين است كه خودِ او بازنده‌ي اصلي اين نابودي است. دره‌اي عميق بين ما و پدرانمان ايجاد شده که هر لحظه عميق‌تر مي‌شود و نسل ما را از گذشته‌گان دورتر مي‌کند. بدون هيچ گونه تفکري همه چيزها را چه خوب و چه بد بيرون مي‌ريزيم. احساس مسئوليت در برابر خود و ديگران را از دست داده‌ايم. بايد براي خود و ديگري كه در واقع با خود ما يكي است چاره‌اي انديشيد. تنها كافي است هر باركه به طبيعت مي‌رويم با خود كيسه‌ي زباله‌اي داشته باشيم كه نه وزني دارد و نه حجمي و پس از لذت بردن از طبيعت زباله‌هاي خود را در جايي مناسب بيرون بريزيم.
متاسفانه طبيعت ناب و بكر طالقان رو به ويراني است و هر روز اين ويراني در سراشيبي تندتري مي‌لغزد. ايجاد سد طالقان كه خود مزاياي بي‌شماري دارد به همراه خود ويراني‌هاي زيادي را به ارمغان آورده! ظهور زمين‌خواران و ويلاسازي‌هاي بي شمارو ورود مردماني كه اهل طالقان نيستند. اينان كم‌تر از بومي‌ها نسبت به طبيعت احساس مسئوليت مي‌كنند و تنها مي‌خواهند چند روزي را دور از دغدغه‌هاي شهري در دامان طبيعت باشند. غافل از اين كه ساختن ويلاهاي بي‌شمار يعني ويراني باغ‌هاي چندين و چند ساله !!! جا دارد مسئولان شهرداري و شوراي شهر طالقان برخوردي جدي نسبت به مشكلات ذكر شده داشته باشند. و با راه‌كارهاي مناسب از ويراني طالقان جلوگيري كنند.به عنوان مثال و در كوچك‌ترين مقياس ممكن با نصب زباله‌دان‌هايي در كرانه‌ي سد از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. از طرف ديگر اين مهم نيازمند وحدت و انسجام تمامي مردمان طالقان است كه با برخورد مسئولانه و تذكرهاي مناسب و به‌جاي خود از ويراني طبيعت جلوگيري كنند. باغ‌هاي زيباي خود را نفروشند كه پس از مدتي خود سرايدارن ويلاهاي بي‌شمارآن منطقه خواهند شد. بياييد دست به دست يك‌ديگر دهيم و نگذاريم منطقه‌‌ي زيباي طالقان چون كلاردشت و ديگر مناطق اين مرز و بوم رو به نابودي و پلشتي برود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.