۱۳۸۶/۱۲/۲۵

برگزاري مراسم نوروز (2)

بعد از مدتي طبق سنت چندين ساله همه در ميدان اصلي روستا كه به گاراژ شهرت دارد جمع مي شدند و دسته جمعي از مسن ترين فرد ده بازديد مي كردند همينطور خانه به خانه مي گشتند. براي ما اين موقع بهترين وقت براي ناخنك زدن به شيريني و شكلات و ... بود چون هيچكس منزل نبود!!
اگر ديد و بازديد ها به وقت ناهار مي خورد هركسي براي صرف ناهار به منزل خودش مي رفت ناهار هم كه هميشه سبزي پلو با ماهي است. بعد از ناهار و كمي استراحت دوباره در گاراژ براي ادامه عيد ديدني ها جمع مي شدند تا عيد ديدني همه اهالي انجام شود. لازم است بگويم اگر خانواده اي در سال قبل عزيزي را از دست داده باشند چون باصطلاح نو عيد دارند هم جزء خانواده هايي محسوب مي شوند كه اول بايد به ديدن آنها رفت حتي قبل از ديدن مسن ترين فرد ده.
از روز دوم عيد ديد و بازديدهاي خانوادگي شروع مي شد كه براي ديدن اقوام پياده به روستاهاي مجاور مي رفتند. برنامه هاي عيدديدني ادامه داشت تا روز 13 فروردين از آنجا كه هميشه در فصل بهار زمينها خيس است و يا هوا باراني است معمولا ناهار در منزل صرف مي شد. اما مراسم بازي سيزده بدر تحت هر شرايطي برگزار مي شد كه شاد ترين لحظه هاي روز سيزدهم نوروز بود.
يكي از اين بازيها تب كشني نام دارد tab kashaney اين تقريبا يك بازي است شبيه به بازي بيس بال كه در فرصتي ديگر به طور مفصل قوانين و چگونگي بازي را برايتان خواهم گفت.
و اما بازي دوم تاب بازي بود، با ريسمان يا طناب روي درختهاي گردوي بزرگ تاب درست مي كردند درختهاي مشخصي بودند كه هرسال همه همان جا جمع ميشدند و به نوبت از بچه و جوان و پير همه تاب مي خوردند، قسمت هيجان انگيز اين مراسم اين بود كه وقتي نوبت به دختر يا پسري مجرد و دم بخت مي رسيد با تركه اي بلند به كف پاي او مي زدند و مي گفتند: نامزوتو بگو namzoto bogo يعني اسم نامزد و يا كسي كه دوستش داري را بگو!!
دخترهاي جوان با گونه هاي گل انداخته از گفتن جواب طفره مي رفتند و بعضي بسته به شدت ضربه ايي كه به كف پايشان مي خورد جواب مي دادند اما پسرها با فرود آمدن اولين ضربه سريع دست خود را رو مي كردند شايد هم اصلا فقط سوار تاب مي شدند تا زودتر عشق و علاقه خود را به دختر مورد نظرشان ابراز كنند.
در خصوص اين دو رسم دوبيتي هايي نيز در كتاب طالقاني سرود، سروده آقاي محمدعلي صالحي طالقاني آمده كه با اجازه ايشان برايتان مي نويسم:

سينزه اي رو بي شيم ما در بن دشت
تب كشني مي نن ايمرو به هر دشت
نگارجانم ويگي چو رو بكش تب
نگاري توپ و بين بر آسمان گشت

روز سيزده بدر ما به بن دشت * مي رويم
امروز در هر دشتي (توپ كاج) بازي مي كنند
نگارم چوب را بگير و توپ را بزن
ببين كه توپ نگارم به آسمان رفت

* بن دشت (bone dasht) اسم مزرعه

كنم خنده بهار آيم تي اي ور
بيشيم صحرا و سينزه رو كنيم در
پنجه پيتك نگار جانم بخور هوشت*
بوگو نامزتي نام دره تي پي سر

درفصل بهار خنده كنان نزد تو خواهم آمد
به صحرا برويم و روز سيزده را بدر كنيم
نگارم در روز (پنجه پيتك) * تو تاب بخور
و نام نامزدت را كه پشت سرت است را بگو

* هوشت (hosht) تاب و تاب خوردن
* دركتاب مذكور از panje pitok بعنوان مراسمي در 25 فروردين ياد شده است.

۷ نظر:

محمد حسن قاسمي گفت...

خیلی جالب بود. مطالبتان تنوع زیادی داشت. از آن ناخنک زدن به تنقلات تا پنجه پیتک. یادش بخیر چقدر عیدها "دل دلی " میکردیم. تا سرحد امکان خرت و پرت میخوردیم و هر وقت جلوگیری میکردند از یه راه دیگر وارد میشدیم.دید و بازدیدهاو در پایان هم بازی توپ کاج . من هم بازی کرده ام. در قسمت تاب بازی هم که اصل مطلب را گفته اید.اینجور که معلومه قدیما یکی از تفریحات جوانان همین نامزه وازی بوده پیر مردهای فامیل هم هر موقع صحبت میشه یه گریزی به دشت عشقولانه میزنند. شعر پایانی هم زیباست.

پارسا گفت...

خیلی جالب بود, بخصوص آن قضیه تاب بازی. پسرها که احتمالا به قصد اعتراف کردن سوار تاب می شدند :)
ظاهرا فرهنگ قدیمی طالقان خیلی بازتر و صمیمانه تر بوده و روابط دختر و پسر هم قدیمها خیلی سالم‌تر از امروز بوده است!

ش. مشايخ گفت...

آقاي پارسا هيچ شكي ندارم كه فرهنگ طالقوني ها خيلي بالاتر از ديگر جاهاي كشور است. بخصوص بخصوص با وضعيت منطقه كه جايي است باصطلاح بن بست .
چه نگرش طالقوني ها به زن و موقعيت آنها در خانواده و جامعه چه نحوه پوشش آنها،طرز برخورد مردم با غريبه ها و ديگران ارتباط دختر ها و پسرهاي فاميل با يكديگر همه و همه حاكي از فرهنگ بالاي مردم اين ناحيه است خصوصيتي كه بارها و بارها دوستان ما كه از طايفه هايي نظير لر، كرد و ترك هستند به آن مستقيم و غير مستقيم اشاره كرده اند.

ر. م. گفت...

البته رسم جالبي بوده تا شخص تكليف خودش رو بدونه كه كي دوستش داره يا آيا شخص مورد علاقه اش هم اون رو دوست داره يا نه. و نتيجه اي كه ما از اين رسم مي گيريم در طالقان اغلب با عشق ازدواج مي كرده اند و ازدواج اجباري مانند آنچه در لرستان يا ديگر قومها رايج است وجود نداشته و شخص حق انتخاب داشته است.

samimi گفت...

خانم مشایخ خیلی خاطرات جالبی بودند.

ناشناس گفت...

salam baray mohttp://www.taleghan1.blogfa.com/ morajee sgha vadzoee panje pitok be
salehi

ناشناس گفت...

http://www.taleghan1.blogfa.com/

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.