۱۳۸۶/۱۲/۱۹

بهار

سلام دوستان

دو سه روز تعطيلي طالقان بودم جاي همه خالي...

هوا بسيار عالي بود و شب بسيار سرد...

برف هم بيشتر در ارتفاعات بود و در روستاها آب شده بود..

خلاصه همه چيز دست به دست هم داده بودند و گمان كنم كه بهار در راه است...

بهار بهار...

پرنده گفت یا گل گفت؟

خواب بودیم و هیچکی صدایی نشنفت

بهار بهار...

صدا همون صدا بود

صدای شاخه ها و ریشه ها بود

بهار بهار

چه اسم آشنایی

صدات میاد اما خودت کجایی؟

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه؟

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه؟

بهار اومد لباس نو تنم کرد

تازه تر از فصل شکفتنم کرد

بهار اومد با یه بغل جوونه

عیدو آوورد از تو کوچه تو خونه

حیاط ما یه غربیل

باغچه ی ما یه گلدون

خونه ی ما همیشه

منتظر یه مهمون

(شاعر: محمد علي بهمني)

۳ نظر:

نوشيد محمودي گفت...

با سلام، خوب بود كه نام شاعر را مي‌نوشتيد. شاهر: محمدعلي بهمني

محمد حسن قاسمي گفت...

توصیف و شعر زیبای شما حال و هوای طالقان را در سر من پروراند

ر. م. گفت...

شعر بسيار زيبايي بود.
خوش به حالتان كه رفتيد طالقان.
اين دفعه رفتيد نايب الزياره ما هم باشيد.

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.