۱۳۸۷/۰۱/۲۰

چون مورچگان بايد اندوخت (2)

بزها و گوسفندان كه اكثرشان زخم دردناك دوارد (1) را كشيده اند و حالا لاغري ناشي از جيره محدودشان نمايان است، بخشي از نگرانيهاي سياهْ زمستان را پر كرده اند و لباسهاي پشمي مهيا شده از انفاق گوسفندان، بخشي از سوز زمستان را.
يكي از نرهاي بدشانس، غافل از عاقبت كار، انتخاب خود را نه تنها تغيير نامش به كُشتي (2) بلكه ضيافتي دلنشين مي داند. اين فقط كُشتي است كه مي تواند علاوه بر غذاي هميشگي، جو و نمك هم بخورد و چاق و چاقتر گردد. اين ضيافت تا پاييز باقي است و در روز موعود با جرعه اي آب خاتمه مي يابد. تغيير نامي ديگر به: قورمه (3).
ميش، هميشه بازنده قرعه ميهماني و برنده زندگي بود و برگهاي برنده اش زايمان و شير. درياچه هاي سفيدِ برگرفته از سينه هاي خُرد در پوستهاي فرآوري شده‌ي بز با اندكي نمك و مايه پنير راه دگرديسي را طي مي كنند و به تكامل مي رسند.
گاوها در كنار گوسفندان بخشي از گرماي آغل بودند و بخشي از سفره رنگين صبح. شير هميشگي، با غروب آفتاب، خروشان و كف آلود از تن گاو جدا مي شد و با طلوع آفتاب به سفره مردمان پيوند مي خورد. تو(4) (Tou)، سرشير (5)، شيرتليد (6) و ماست.
از ماست با نهره (7) زدن، كره مي گرفتند و با جوشاندن دوغ باقيمانده، كشك.
مرغان (8)كه معمولاً يكي از آخورهاي دورافتاده از صاحبش را تصاحب مي كردند، بخشي از روزي بي دريغ طبيعت بودند. تخم مرغها كه غذاي مردمان بود- و خود مرغ گاه غذاي شغالها- در ظرفي از نمك مي غنودند و تعدادي نيز به زير پرهاي گرم، رنگين و مهربان مادر، تا شانس زندگي را بيازمايند و جايگزين مرغهاي سپرده به دندان طبيعت باشند.
اين اجتماع طبيعي و رام هم گرماي زمستان طويله بودند و هم گرماي زمستان خانه. يونجه هاي نشخوار شده و به طبيعت پس داده شده، به گونه اي خاص انبار مي شد، به تنورها مي رفت و مي سوخت و گرم مي شد.(9)
حرم تنور نان مي پخت و گذر زمان مردمان را.
اين مردمان همچنان ميهمان طبيعت پاك بودند تا ميهمان هميشگي خاك شوند.

1- دوارد (به فتحه دال Daward): قيچي بزرگ، مخصوص پشم چيني گوسفندان و بزها. سالي دوبار اواخر تابستان يا اوايل پاييز و اواسط بهار پشم دامها را مي چيدند كه گاهي بدن حيوان زخمي مي شد.
2- كشتي (به ضمه كاف): به گوسفند يا بزي مي گفتند كه غالباً نر بود (يا پير ميشي كه ديگر زايمان نمي كرد) و براي ذبح شدن انتخاب و پروار مي شد.
3- قورمه (Ghormeh): براي ماندگاري بيشتر گوشتها، ابتدا آنها را با نمك مي پختند سپس با پيه بدن همان گوسفند سرخ مي كردند و در پوست بز كه اصطلاحاً "پوست" ناميده مي شد، نگهداري مي كردند.
به آبي كه گوشتها در آن پخته مي شد يخني (yakheni) مي گفتند.
4- تو (Tou): خامه، شير را قبل از جوشاندن چندين ساعت در ظرفهاي بزرگ و كم عمق پهن مي كردند سپس چربي يا همان خامه جمع شده بر روي آن را مي گرفتند.
5- سرشير (Sarshir): پس از جوشاندن شير در فاصله زماني تا خنك شدن آن، قشري روي شير مي بست كه آن را جمع مي كردند و سر شير مي گفتند. با شير باقيمانده ماست درست مي كردند.
6- شير تليد (Shirtelid): معمولاً صبحها كمي نان را در شير جوشيده مي خيساندند و مي خوردند.
7- نهره (Nahre): كوزه بزرگي بود از جنس سفال با طرحي خاص كه با تكانهاي مداوم، كره از ماست جدا مي شد و به آن نهره زدن مي گفتند.
8- در گويش طالقاني كلمات با افزودن ان و كان جمع بسته مي شوند. مانند زنكان (zanakan) به معني زنان يا واشان به معني (washan) علفها
9- معمولاً فضولات گاو را به قسمت گوسفندان منتقل مي كردند و گوسفندان با راه رفتن بر روي فضولات خود و گاوها باعث به هم فشرده شدن آنها مي شدند. بعد آن ها با بيل به شكل كلوخهاي بزرگ جداكرده و در كنار ديواري جمع آوري مي كردند. به اين كلوخ ها تال (Tal)مي گفتند. و براي آتش كردن در تنور مورد استفاده قرار مي گرفت.

۶ نظر:

ش. مشايخ گفت...

به نظرم قرمه را در خيك بز يا گوسفند نگهداري مي كردند نه در پوستشان.

پارسا گفت...

به به دست مریزاد خانم رویا مشایخ واقعا طالقان اجدادیمان را با نثر زیبایتان جلوی چشمانمان مجسم کردید. الحق که زیبا و بی پیرایه می نویسید.
در ضمن خانم مشایخ خیک گفتید و یادم آمد که ما قدیمها همیشه پنیر خیکی از گو گل (Go Gal که از گاو و گله می‌آید و با google اشتباه نشه :)) می‌خریدیم و چقدر خوشمزه بود. البته نمی‌دونم چطوری درست می‌شد ولی احتمالن با بعضی از سبزی‌های معطر کوهی توی همین خیک می‌خواباندند.

samimi گفت...

سلام خانم مشایخ،
نوشته‌اتان را چندبار خواندم. عکسی که آقای قاسمی اخیرا همینجا گذاشته بود خیلی خوب این فضای آغل و گوسفندهای پس از سیاه زمستان را نشان میداد.
نوشته زیبایتان واقعا زندگی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایم را مجسم می‌کند. همین معیشت سخت و دشوار بوده که اجداد ما را مقنصد قانع و نجیب بار می‌اورد. و همین زندگی با نبض طبیعت بوده که باعث سلامت نفس بوده است.
سپاس، بسیار مستفیض شدیم.

ر. م. گفت...

آقاي پارسا،
من فكر مي كنم، طعم شير گاو و گوسفند به علفهايي است كه ميخورند و چون طعم شير آنها عوض مي شود طبيعي است كه ماست و پنير و ... نيز طعم خاصي پيدا مي كرد. (البته اين را از مادرم هم شنيده بودم)ولي اگر از گياه خاصي براي تغيير طعم استفاده مي كرده اند كه دستشان درد نكند در اين زمينه با آلمانيها برابري مي كرده اند.

ر. م. گفت...

مشايخ جان،
من درباره نگهداري قورمه چيزي ننوشته ام، گفته ام پنير را در پوست فرآوري شده (همان خيك كه شما مي گوييد) نگهداري مي كردند.

محمد حسن قاسمي گفت...

من هم از نوشته شما محظوظ شدم. باید بگویم قورمه را در روده پاک شده گوسفند نگه داری میکردند.

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.