۱۳۸۷/۱۱/۰۳

محمد علی اکبریان پدری دلسوز و مهربان برای همه ما بود

"چه جانفرساست این درد جدایی"

وداعی تلخ بود و حزن انگیز
سراسر سینه ام از غصه لبریز

گرفتم دست لرزانت به نرمی
فشردم بر دو چشمانم به گرمی

"پدر این آخرین دیدار ما بود"

لبت خاموش بود اما نگاهت
به آرامی به من بدرود می گفت

"چه جانفرساست این درد جدایی"

همین دیروز بود با تو نشستم
هزاران عهد وپیمان با تو بستم

به من گفتی ره مردانگی را
فروتن بودن و افتادگی را

به من گفتی که دانش بهترین است
پسر غافل مشو راه تو اینست

ادب را پیشه کن در زندگانی
به مظلومان کمک کن تا توانی

"دریغا زندگی بس بی وفا بود"

الا ای تار و پود و ریشه من
تو ای سرچشمه اندیشه من

رسد روزی که آیم بر مزارت
نشینم بار دیگر برکنارت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.