۱۳۸۷/۰۱/۲۷

كودكي مادر

مادرم هنوز مادر نشده. بهتر بگويم، بزرگ نشده. او كه خود جزئي از طبيعت است، سرزنده و دلشاد در فراز و فرود طبيعت جست و خيز مي كند و جست و جو. گوشه هاي دامنش گره بر گردن ظريف مادر دارد تا بستري دوباره براي سبزي هاي خفته بركوه باشد. اينجا و آنجا گاه شورك (1) و گاه گوپلك (2) جمع مي كند. هرچه را مي شناسد، بر ميچيند. او لاله هاي وحشي زرد و سرخ را هم مي شناسد و ميداند كه روح نواز خانه خواهد شد.
در لابه لاي بوته ها و سنگها چشمان خيره اي، چشمانش را خيره مي كند. كبكي پوش كرده، ساكت و بي حركت. او كبكها را هم مي شناسد. كبك نااميد از استتار خويش، به اولين گامي با حركات تند بال و پر، جوجه هايش را پر مي دهد. فراري مي دهد. زندگي مي دهد تا به جوجه هايش زندگي دهد. اكنون التهاب نبض كبك دستان مادر را گرم مي كند. مادر شادان و دوان به سوي پدرش روان مي شود. سوال پدر، مادر را غافلگير مي كند و جواب مادر، پدر را متعجب!
- زرچ م چه كني؟ (3) (Zarech o ma che koni)
- م هديم خوارم بخوره. (4) (ma hadim khuarom bokhora)
- اگه خوارت بيميره، وچش بي مار گرده، تو خوش داري؟ (5)
(age khuaret bimira, wachesh bi mar garda, to khosh dari?)
پدر با كلامي تمامي احساس و طبع برگرفته از طبيعت را بازپس مي دهد. او آنچنان با طبيعت عجين است كه كبك را با فرزند خويش يكي مي داند. اما مادر خردتر (6) از فهم طبيعت،‌ براي بازگرداندن كبك به جوجه هايش ترديد دارد، گرچه با قدمهايي سست راه آمده را باز مي پيمايد.


1- شورك (shoorak): نام يك گياه كوهي است با برگهاي بلند و باريك
2- گوپلك (goopelak): نوعي قارچ كوهي كه معمولاً كوچك و سفيد و براق هستند. (در بعضي مناطق به آن كرگ كين korge kin مي گويند.)
3- كبك را براي چه مي خواهي؟
4- مي خوام بدهم خواهرم بخورد.
5- تو خوشت مي آيد، اگر خواهرت بميرد و بچه اش بي مادر گردد؟
6- خرد (به ضمه خ): كوچك

۸ نظر:

مهدي حاجيان گفت...

به روح پاك و طبعيت دوست گذشتگان سلام و درود بي پايان

ش. مشايخ گفت...

با وجودي كه بارها اين خاطره را از زبان مادر شنيده بودم اما باز هم كه اينجا خواندمش گريه ام گرفت.
مردمان دل رحم و دلسوز طالقان كاش هنوز همانطور باشيم.

ناشناس گفت...

زيبايي نثر شماقابل تحسين است

محمد حسن قاسمي گفت...

خیلی جالب بود .

samimi گفت...

خانم مشایخ، دوباره ما را به ضیافت نثر زیبایتان بردید و چه تصویر زیبا و ظریفی در میان گل و گیاه و کبک‌ها از پدر و مادر خردسال دادید...
سپاس برای این تابلو مینیاتور زیبا!

ر. م. گفت...

متشكرم آقاي صميمي،
همين اظهار لطف دوستان، من راترغيب به بهتر ديدن و بيشتر نوشتن مي كند.
اولين مشوق من خواهر عزيزم بوده است.
البته من يك منتقد هم در منزل دارم :) كه هم از تعاريفش و هم از انتقادهاي سازنده اش مستفيض مي شوم.

samimi گفت...

خانم مشایخ،
امیدوارم که این منتقد عزیز شما هم اگر طالقانی هستند پایشان (قلمشان) به اینجا باز شود و ما هم از نوشته‌های ایشان استفاده کنیم که حتما انتقادات ایشان در قلم شیوای شما موثر بوده.
طبعا طالقانی نباشند هم مقدمشان مبارک است و ما طالقانی‌ها در مهمان نوازی یدی طولانی داریم :)

ر. م. گفت...

آقاي صميمي
ايشان طالقاني نيستند ولي ...
در مورد طالقان و زبان طالقاني در اينترنت جستجو كردو نه تنها به من گفت كه طالقاني ريشه تاتي دارد (تا آن زمان نمي دانستم)بلكه سايت عزير و نگار و چند سايت ديگر را به من معرفي كرد كه من حتي روحم هم خبر نداشت كه سايتي درباره طالقان وجود داشته باشد.

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.