۱۳۸۷/۰۲/۲۹

پرچين

در زمان قديم به دليل نبود يا كمبود توري و حصار و ... براي محصور كردن باغها معمولاً از پرچين (parchin) استفاده مي شده.
پرچين گياهي است از تيره زرشك. و دقيقاً ميوه هايي شبيه به زرشك دارد كه درپايان تابستان و وقتي كاملاً رسيده اند، نارنجي و بسيار ترش است. (قبل از اينكه برسند، مزه گس دارند)
علت انتخاب اين گياه براي اين منظور، تيغدار بودن گياه و پرپشتي آن است. حتي درون ميوه ريز گياه (كه كمي از زرشك كوچكتر است) نيز تيغ بسيار ريزي وجود دارد. معمولا گياه را دورتادور باغ مي كاشتند و يك بوته بزرگ را از انتهاي ساقه مي بريدند و به عنوان حفاظ ورودي استفاده مي كردند.
البته هر كسي مي توانست اين در را جابجا كند و وارد باغ شود، به غير از كوچكترها و حيوانات وحشي از جمله گراز كه در طالقان به خوك موسوم است. در گذشته در طالقان لوبيا، سيب زميني و گياهان ديگري كشت مي شد، كه گرازها به باغها حمله مي كردند و آسيبهاي زيادي به محصول مي زدند.
بزرگترها هم دقيقاً براي كوتاه كردن دست كوچكترها و گرازها اين حصارها را مي گذاشتند.
اين هم عكس پرچين كه البته در قسمت پايين خشك شده و هر دو حالت را نشان مي دهد.


۶ نظر:

ش. مشايخ گفت...

آيا ميوه هاي آن مصرف خوراكي هم داشته؟
مي دانم كه قابل خوردن هستند اما اينكه مثل زرشك مصرف خاصي داشته باشد را مي گويم.

پارسا گفت...

مرسی خانم مشایخ. جالب بود من می‌دونستم که از این گیاه بعنوان پرچین استفاده می‌شه ولی نمی‌دونستم که اسمش هم پرچین است.

پارسا گفت...

راستی من همیشه تابستانها موقع میوه دادن اینو دیدم. کسی می‌دونه که گلهاش چه فرمی و زنگی داره؟
اینو هم بگم که کاش امروزه هم از این گیاه بیشتر استفاده می‌شد و اینطوری توی دل کوه و بیابان نبشی فرو نمی‌کردن واسه تور کشیدن.

محمد حسن قاسمي گفت...

پزرچین گفتی و کردی کبابم. یه روز در خانه پدر بزرگ مرحوم با پسر پسر دایی سر نمیدونم چی گل آویز شدیم. هولم داد. عقب عقب رفتم و بر روی پرچین دیوار چنان فرود آمدم که بانگ آه و ناله من تا جرایان رسید.

ر. م. گفت...

تا آنجا ه من مي دانم ميوه اين گياه مهجور واقع شده و هيچ استفاده نمي شود بخصوص در درون ميوه اش هم تيغ دارد!
تا به حال به گلهايش دقت نكرده ام شايد نديده ام. از آنجايش هميشه به من رسيده است كه دانه هاي ريز و سبز و گس است.
آقاي پارسا تو دل كوه نبشي فرومي كنند تا بدان قفل سنگين زنند :)
ديگه از خوك ترسي نيست از آدما مي ترسن كه يه وقت نرن تو باغ آتيش درست كنند و آشغال بريزند و ...
باغ پدري من فاقد هر گونه حفاظي است. مي شود گفت به امان خدا رها شده و صدالبته تمامي آشغالهاي برجا مانده از مسافران مهربان! هم آنجا به وفور يافت مي شود. بماند از درختان آتش گزفته يا زمين سوخته!

پارسا گفت...

مرسی.
ٱره، واقعا بعد از راه افتادن سد و بالا رفتن قیمت زمینها توی دل کوها هم نبشی یا چوب فرو کردند و به قول شما قفلش کردند واسه خودشون.

ارسال یک نظر


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کلیه حقوق مطالب ، تصاویر و فایل‌های صوتی منتشر شده در وبلاگ متعلق به نویسندگان آن است و هرگونه استفاده از آن‌ها تنها با اجازه مستقیم نویسنده امکان‌پذیر می‌باشد.